احمدحسین شریفی، رئیس مؤسسه، در نشست «چشمانداز تکامل و اثربخشی علوم انسانی اسلامی در ایران» به ارائه سخنرانی پرداختند.
به گزارش روابط عمومی و امور بینالملل مؤسسه، احمدحسین شریفی، رئیس مؤسسه، در نشست «چشمانداز تکامل و اثربخشی علوم انسانی اسلامی در ایران» که در روز یکشنبه، 5 تیر 1401 در مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی برگزار شد به ارائه سخنرانی پرداختند. احمدحسین شریفی به ارائه یک سخنرانی با عنوان «چالشهای فلسفی و روششناختی علوم انسانی-اسلامی» پرداختند.
احمدحسین شریفی، رئیس موسسه (عکس آرشیوی)
حجتالاسلام و المسلمین احمد حسین شریفی در ابتدای این نشست سخنرانی خود با موضوع چالشهای فلسفی و روش شناختی ایده علوم انسانی اسلامی ارائه کرد و گفت: با توجه به گستردگی بحث من تنها روی چالشهای روش شناختی متمرکز میشوم. ایده علوم انسانی اسلام از سوی عده معدودی از متفکران مانند سید جمال الدین اسد آبادی، مولودی، اقبال و ... مطرح شد و دغدغه علوم انسانی برای آنها جدی شد. البته قاطبه مراکز جدید نسبت به اهمیت این ایده و مواجهه نقادانه با آن غافل بودند و به نوعی سرسپرده علوم غربی شدند.
او افزود: متفکران علوم انسانی اسلامی شناخت بسیاری از اسلام و اجتهاد اسلامی با تکیه بر منابع دینی اعم از متون دینی داشتند. از سوی دیگر اکثر این متفکران آشنایی دست اولی از منابع علوم انسانی مدرن داشتند. به هر حال این افراد موجب شکل گیری جریانها و موسساتی شدند و ضعف علوم انسانی مدرن نسبت به قبل آشکارتر شد.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه ضعف فنداسیون علوم انسانی مدرن و انسان شناسی کانتی بر خیلی از اندیشمندان اسلامی آشکار شد عنوان کرد: از سوی دیگر ناکارآمدی علوم انسانی مدرن نیز آشکارتر شد. جامعه شناسی منفعلانه با جامعه مواجهه شد و هیچ راهبری برای خانواده و انسان شدنی فضای اجتماعی نداشت.
شریفی گفت: مهد روان شناسی دنیا آمریکاست اما بیشترین بیماریهای روحی و روانی مربوط به همین جاست بنابراین راهکار این علوم برای اجتماع کارامد نبود. البته منظورم این نیست که هیچ اثری نداشتند اما آن انتظاری که از این علوم میرفت برآورده نشد.
او با بیان اینکه در کشور ما هم نخبگان به سوی علوم پایه و تجربی میروند در حالیکه در کشورهای دیگر نخبگان به سوی علوم انسانی میروند با این همه این علوم برای کشورشان کارآمد نبوده گفت: بنابراین ایده علوم انسانی اسلامی و اسلامی سازی علوم جایگاه بالاتری پیدا کرد از سوی دیگر نیازی که جامعه از متفکران مطالبه میکرد هم نوع دیگری بود.
او با اشاره به جایگاه روش در علوم انسانی مدرن توضیح داد: روش در علوم انسانی مدرن بسیار برجسته بود و معیار تمایز میان علوم شد در حالیکه با روش نمیتوان علوم را طبقه بندی کرد. در دوران اخیر تحت تاثیر علم غربی عده ای معیار روش را مطرح کردند. علوم انسانی موجود غربی همگی در علوم تجربی قرار میگیرند شامل علوم تجربی طبیعی و علوم تجربی انسانی.
به گفته شریفی، تلقی عموم اندیشمندان غربی اعم از تفهمیها و ... این بوده که وحدت روش شناحتی میان علوم انسانی و طبیعی است و روش علوم، روش تجربی است و علمیت علم به روش تجربی است. این در حالی است که معتقد به این نیستیم و علمیت علم به روش مندی است نه روش!
رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران با بیان اینکه روش تجربی البته برای علوم طبیعی بسیار کارامد است و سالها روش قیاسی و استقرایی به کار آمده است عنوان کرد: پیشرفتهای فنی، طبیعی و مهندسی و ... نشان داد موفقیتشان به روششان است بنابراین متفکران علوم انسانی بر این شدند که از همین روش برای علم النفس فلسفی استفاده کنند تا به موفقیت برسند. در همین راستا کانت فیزیک اجتماعی را مطرح کرد که بعدها به جامعه شناسی مشهور شد و روشش علوم طبیعی بود. در کنار اینها غلبه فلسفههای تجربی و اثباتی دیده شد و عقل گرایان و تجربه گرایان ظهور یافتند اما در کلیت فلسفه تجربی غلبه پیدا کرد و همین در فضای علم اثرگذار بود.
او افزود: از سویی محسوس بودن سنجش پذیری روش تجربی باعث میشد داوری واضح تری نسبت به آن داشت و این در مقایسه با روش شهودی، عقلی و حسی بیشتر دیده میشد.
به گفته شریفی، وقتی متفکران قوت کثرت گرایی روشی را دیدند، میگویند چرا در علوم انسانی باید با روش تجربی عمل کرد؟ این است که با روشهای دیگر لایههای دیگری را میشود بررسی کرد، اما ما میخواهیم لایههای ابژکتیو علوم انسانی را بشناسیم. بنابراین اینها معتقدند علم تقسیم کار کرد و علوم انسانی مدرن تنها این لایه را میتواند بشناسد اما نافی توانایی روشهای دیگر برای شناخت لایههای حسی، عقلی و ... نیست.
شریفی با اشاره به دلیل دیگر برای استفاده از روش علوم تجربی برای علوم انسانی اضافه کرد: در علم نباید هوس کل گرایی داشت چون شناخت همه ابعاد برای ما ممکن نیست بنابراین روی شناخت ابعاد تجربه پذیر متمرکز میشویم. از سوی دیگر علم شخصی علم نیست بنابراین علم به عمومی بودنش است و عمومی بودن هم به معیارش است و معیار عمومی بودن هم تجربی بودن است و این فارغ از دین و مکتب است و بنابر این نمیتوانیم در آن جامعه شناسی اسلامی و ... مطرح کرد چون عمومی نیست.
او این گزارهها را نقد کرد و گفت: مبانی هستی شناختی و معرفت شناختی هستی شناسی تجربی نادرست است و اساسا نمیتوان معرفت را با روش تجربی شناخت. از سوی دیگر تلقی فیلسوفان علوم انسانی مدرن از وحدت روشی علوم طبیعی و علوم انسانی درست نیست و روش نمیتواند بر اساس سلیقه باشد چون هر مسئلهای روش خودش را طلب میکند و مسئله روش را تعیین میکند.
به گفته او، تلقی کارآمدی از روش تجربی در علوم انسانی نادرست بود و ادعای تقسیم کار بین علوم هم راه به جایی نمیبرد چون تقسیم کار در روش هر چند شدنی است اما مضر است و با هدف علم که کشف حقیقت است در تضاد است. عدم امکان شناخت همه ابعاد انسان و پدیدههای انسانی ملازم با بسنده کردن شناخت ابعاد تجربه پذیر نیست.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه موضوع علوم انسانی عبارت از کنش و پدیدههای انسانی است و بنابراین دلالتهای روش شناختی خاصی دارد یادآور شد: پیچیدگی و هدفمندی انسان ما را در تحلیل کنشها دچار مسئله میکنند.
او با نقد بر عمومی بودن علم و روش تجربی برای داوری و ارزیابی گفت: گفته میشود عقل و نقل و شهود مناسب داوری نیست اما من چند نکته در این باره دارم و آن این است که چه کسی و چرا این حرف را زده و گفته ملاک علمیت علم تجربه است چون علم بشر هزاران سال قدمت دارد! چه کسی و تحت تاثیر چه نگاهی به انسان این حرف را زده است؟ آیا زمان ارسطو هم این ملاک مطرح بود؟ حال باید دید اندیشه ای که بر اساس این حرف زده شده آیا هنوز استحکام خودش را دارد؟ اگر کسی بنیادهای هستی شناسی تجربی را قبول نداشته باشد آیا باز هم میتوانیم از او بخواهیم که در روش به علوم تجربی تاسی کند؟ چون به اعتقاد ما مبانی هستی شناسی تجربی سست و لرزان است.
او با تاکید بر اینکه انتظار همه پسندی در علوم انسانی و عمومی بودن واقع بینانه نیست و علوم انسانی برخلاف طبیعی علوم انسانی وابسته به جهان بینی و انسان شناسی است و نمیتوان از عمومی بودن آن دفاع کرد عنوان کرد: اگر به دنبال داوری مشترک هستیم چرا آن را منحصر به تجربه میکنیم اگر آن مقدمه کلی و عمومی نباشد این استدلال تجربی شکل نمیگیرد.
او با طرح سؤالاتی ادامه داد: آیا درستی و واقع نمایی معیار داوری مهم است یا عمومی بودن آن؟ مگر هدف علم کشف حقیقت نیست! از سوی دیگر اگر نمیتوان همه حقیقت را شناخت اما باید به سطحی ترین لایه اکتفا کرد چرا ما باید خودمان را به سطحی ترین لایه قانع کنیم!
شریفی عنوان کرد: در نهایت گفته میشود در علم روش داوری که تجربی است مهم است اما هدفمند اندیشمند از داوری علم برای کشف حقیقت است و نباید خود را محصور به روش کنیم؟ چرا نباید دنبال داوری کامل تری باشیم؟ اینکه گفته میشود دین ربطی به واقعیت ندارد آن وقت اگر کسی از واقع گرایی دینی دفاع کرد چرا نباید از متون دینی برای این کار استفاده کند؟ هر روشی که به فهم واقعیت کمک میکند باید استفاده شود. چون مهم هدف و کشف واقعیت است.
برای دریافت فایل صوتی سخنرانی دکتر شریفی، به این لینک مراجعه نمایید.