احمدحسین شریفی، رئیس مؤسسه، در روز هشتم مرداد و به مناسبت بزرگداشت سهروردی سخنرانی کردند.
همایش ملی «بزرگداشت شیخ اشراق» توسط معاونت پژوهشی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی با همکاری ستاد ملی بزرگداشت شیخ شهابالدین سهروردی عصر دیروز شنبه هشتم مرداد ۱۴۰۱ در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی کشور برگزار شد.
احمدحسین شریفی یکی از سخنرانان این نشست بود. وی سخنان خود را در موضوع درسهایی که میتوان از سهروردی آموخت بیان کرد. وی
گفت: سهروردی در قله حکمت و فلسفه اسلامی و ایرانی قرار دارد. او یک نظریهپرداز و
صاحب یک مکتب فلسفی است. حدود ۳۶ سال سن داشت که به شهادت رسید. چگونه ممکن است که
شخصی در این سن به جایگاه رفیع در حوزه اندیشه برسد و تا قرنها نامش بر تارک
اندیشه فلسفی بدرخشد؟
وی افزود: قطعاً رسیدن به این جایگاه مقدمات فراوانی میخواهد و پیشنیازهای
علمی و عملی فراوانی برای آن لازم است و خود او در آثار خود به این پیشنیازها
اشاره میکند. او در اغلب علوم اسلامی تسلط خارق العادهای داشت و علیرغم سن اندک
پیشنیازهای علمی خود را فراهم کرده بود. در حوزههای قرآن و تفسیر قرآن آدم احساس
میکند که سهروردی نه تنها حافظ قرآن بود – با توجه به ارجاعاتی که در منابع مختلف
به کلام الله مجید میدهد – که نسبت به همه فلاسفه پیش از خود بیشترین بهره را از
اسوه – متن تمدن اسلامی داشت و تفاسیر رمزی و اشراقی فوق العادهای در آثار خود از
قرآن ارائه میدهد که بی نظیر است.
شریفی ادامه داد: در حوزههای حدیث، فقه و اصول نیز یک متخصص به معنای
واقعی کلمه بود. کتاب شاهکاری در علم اصول از ایشان رسیده که برخی میگویند منتسب
به اوست و برخی هم شواهد فراوان ذکر کردهاند که کاملاً از آن خود اوست. قطب الدین
شیرازی از دانش ایشان در فقه و اصول و حدیث سخنها گفته است. سهروردی در رمزشناسی،
حکمت یونان، حکمت ایران، حکمت مصر و هند با توجه به منابعی که در اختیار داشت،
شدیداً کار کرده بود. در حوزههای تصوف و عرفان اسلامی نیز که از بزرگان است.
نویسنده کتاب «نظریههای فرا اخلاق» در ادامه با اشاره به متنی از کتاب
«المشارع و المطارحات» سهروردی که گستردگی دانش او را اثبات میکند، گفت: اگر کسی
میخواهد در حوزه علم و فلسفه نظریهپردازی کند و به جایی برسد و صاحب حرف شود
باید زحمت بکشد و کار کند. سهروردی خود میگوید که برخی تصورشان این است که با
قرائت یک کتاب حکیم میشوند. سهروردی خود علیرغم همه مشکلاتی که در عصر زندگانیاش
داشت، شبانهروز کار میکرد.
وی افزود: مشارع و مطارحات نشان میدهد که شیخ اشراق بررسیهای تاریخی هم
میکرده است. او در این متن میگوید که آخرین کسی که در یونانیان که میتوان بر
اساس اخبار صحیح گفت که صاحب حکمت اشراقی بوده افلاطون است و پیش از او هرمس. او
حکمت یونانی را دقیقاً بررسی میکند و آنانی را که صاحب حکمت اشراقی و نوری بودند،
جدا میکند و درباره آنها توضیح میدهد. او ایران باستان را نیز فراموش نمیکند و
مطالعات شدیدی در حکمت فهلویون داشته است و بویژه از کیومرث و کیخسرو نام میبرد.
شریفی ادامه داد: سهروردی ادامه میدهد که خمیره حکمتی که در فیثاغوریان
بود به ذوالنون مصری رسید. البته ارتباط اندیشههای معنوی ذوالنون مصری با
فیثاغوریان یک ایده پژوهشی است و باید روی آن کار کرد، این ارتباط را سهروردی
برقرار میکند. سهروردی ادامه میدهد که حکمت فیثاغوریان از ذوالنون مصری به سهل
بن عبدالله تستری به ارث رسید. بازهم ارتباط اندیشههای صوفیانه تستری با ذوالنون
مصری یک ایده پژوهشی است. با اینکه در ظاهر ذوالنون مصری مربوط به تصوف مغرب است و
تستری مربوط به تصوف بغداد و تفاوتهای جدی بین این دو نحله وجود دارد.
رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران همچنین به عقیده سهروردی در میراثبری
بایزید بسطامی از حکمت خسروانی اشاره کرد و گفت: به باور سهروردی در «المشارع و
المطارحات» تداوم روح حکمت خسروانی در سلوک را باید در اندیشههای ابویزید بسطامی
دید. پس از ابویزید حسین بن منصور حلاج، خمیره حکمت خسروانی را به ارث برده است.
به باور سهروردی پس از حلاج نیز ابوالحسن خرقانی و ابوالعباس قصاب آملی وارث این حکمت
هستند.
نویسنده کتاب «نظریه پردازی اسلامی در علوم انسانی» گفت: سهروردی ارتباط
میان حکمت یونان، حکمت خسروانی و عرفان و تصوف اسلامی را در کوتاهترین کلمات بیان
کرده است. همچنین بحث ارتباط میان اندیشهها را هم به خوبی و کوتاهی مطرح کرده
است. ببینید تصوف بایزید تفاوتهای بنیادین با تصوف ذوالنون دارد، اما او به این
تفکرات توجه داشته و بیان کرده که هرکدام میراثدار چه تفکری بودند.
شریفی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به سخنی از سیدحسین نصر درباره
سهروردی، گفت: استاد نصر در جایی بیان کرده که یکی از نکات مجهول در دوره سهروردی
این است که مربوط به کدام سلسله تصوف بود و خرقه از چه کسی به ارث برد و از کدام
پیر سیر و سلوک آموخته بود؟ به باور دکتر نصر اینها سوالات مهمی است که پاسخی به
آنها داده نشده است.
وی افزود: به ذهن من میرسد که ایشان اساساً وابسته به هیچ سلسله صوفیانه
نبود و اصولاً هم نمیتوانست باشد. شیخ اشراق از نظر اندیشه و روحیهاش نمیتوانست
سرسپرده یک سلسله و یک شخص بوده باشد. بدون شک نگاه او به تصوف و عرفان ویژه بوده
است و تراث عرفانی ما را به خوبی میشناخته است. نام بیش از ۲۰ نفر از بزرگان
عرفان متعلق به نحلههای مختلف را نقل میکند و همه را هم میشناخته و به خوبی از
همه استفاده کرده است.
نویسنده کتاب «روش شناسی علوم انسانی اسلامی» اضافه کرد: بدون شک شیخ
اشراق بویژه در دستگاه فلسفیاش تحت تأثیر تصوف و عرفان بوده است. در فلسفه اشراق
بسیاری از اصطلاحات حوزه عرفان را در مبنای فلسفیاش به کار گرفته است. اساساً شیخ
جدیتی در تقریر و تغییر اصطلاحات فلسفی داشت. جعل اصطلاح میکرد و نمیخواست بر
اساس اصطلاحات فلسفه مشا حرکت کند. نوآوری در جعل اصطلاحات فلسفی داشت و یکی از
کارهای خارق العاده او همین نکته است. اما در حوزه عرفان چنین کاری نکرد بلکه
اساساً یک فصل در یکی از کتابهایش به اسم رساله کلمه التصوف به شرح اصطلاحات
عرفان پرداخت.
شریفی بخش دیگری از سخنان خود را به سیر شیخ اشراق در مراکز علمی وقت
اختصاص داد و گفت: مرحوم شمسالدین شهرزوری که معتبرترین زندگینامه سهروردی را
نوشته است، تعبیری درباره او دارد که مهم است. میگوید که او اهل سیر و سفر بود و
به شهرهای زیادی سفر کرد و با عالمان اسلامی و عارفان و متصوفه مراوده و گفتوگو
داشت. اموری را از اینها استفاده کرد و چیزهایی را بهره گرفت، اما خودش در فکر
مستقل بود و استقلال فکری و طریقه معنوی داشت.
وی افزود: شیخ اشراق در پایان «مشارع و مطارحات» این جمله را میگوید که
من همه مراکز علمی و اندیشهای در جهان اسلام را دیدم و عمرم را در سفر و بهرهگیری
از کسی که از این اندیشهها اطلاع داشته باشد، گذراندم، اما همدم و همفکری نیافتم.
حتی شاگرد اهل هم نیافتم. بنابراین شیخ اشراق که نشاط علمیاش در اوج بود، وابستگی
به یک سلسله خاص نداشت و خودش هم نمیخواست که محدود به یک سلسله شود.