مهدی عبداللهی در هشتمین و آخرین نشست حسینیه حکمت که به مناسبت دهه محرم برگزار شد، سخنرانی کردند. ایشان در این سخنرانی به طرح بحثی درباره جایگاه معرفت در واقعه عاشورا پرداختند.
به گزارش روابط عمومی و امور بین الملل موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، مهدی عبداللهی در یک دستهبندی به طرح بحث خود پرداختند:
نکتۀ اول؛ ضرورتِ نگرش کلان و جامعنگری در تحلیل تمامی پدیدهها بهویژه در خصوص پدیدههای انسانی: به باور ایشان، به طور کلی، واقعیاتِ هستی و به ویژه امور انسانی دارای زوایای متعدّدی هستند لذا یکی از لغزشهای معرفتی این است که شناسنده با تمرکز بر یکی از جهاتِ موضوع مورد بررسی، جهات دیگر را به دست فراموشی بسپارد یا سایر جهات را به جهت خودش فروکاهش بدهد. قاعدتاً حاصل چنین نگرشی ارائه تصویری کاریکاتوری از واقعیت خواهد بود. حال، در علوم انسانی، وقتی از فضای علوم فردی به علوم اجتماعی میرویم مسئله پیچیدهتر میشود. به عبارت دیگر، چند ضلعی بودن واقعیت در امور اجتماعی پیچیدهتر میشود و ارائه درست از یک پدیده، مشروط به این است که با در پیش گرفتن رویکرد همهجانبهنگرانه تلاش نماییم همۀ عوامل تأثیرگذار و میزان اثرگذاری هر یک را به دقت مشخص کنیم.
نکتۀ دوم؛ توجّه به میزان اثرگذاری عوامل در تحلیل پدیدههای اجتماعی:به اعتقاد دکتر عبداللهی، در اینجا، تشخیص میزان اثرگذاری هر یک از عوامل نیز مهم است. چراکه در بسیاری از مواقع، عواملی که در وقوع یک پدیده موثرند میزان تأثیرگذاری یکسانی ندارند. بهگونهای که ممکن است چنانچه یک عامل در صحنه حاضر نباشد، آن پدیده اصلاً رخ ندهد، یا نه ممکن است غیبتِ یک عامل موجب تغییر در برخی ویژگیهای آن پدیده شود. پس این مسئله مهم است؛ عواملی که شناسایی میکنیم به میزان تأثیرگذاریشان هم توجّه داشته باشیم.
نکتۀ سوم؛ لزوم پرهیز از پیشفرضها و استناد به دادههای معتبر: نکته دیگر که در تحلیل پدیدهها به ما کمک میکند این است که تحلیل یک تحلیلگر نسبت به یک پدیده اجتماعی خصوصاً جایی که پدیده اجتماعی از زمانۀ تحلیلگر فاصله دارد، حتماً بایستی مستند به متن واقعه باشد و تحلیلگر باید در تحلیل یک پدیده انسانی و اجتماعی پیشفرضهای خودش را دخالت نداده و به جای دخالت دادن آنها، به دادههای معتبر استناد نموده و به خصوص به سخنان مورد اعتماد کنشگران حاضر در صحنه استناد نماید.
حجتالاسلام و المسلمین مهدی عبداللهی، با توجه به مقدّمات و نکات مهمّ فوق افزودند: یکی از علل اختلافِ برخی اندیشمدان در تحلیل واقعه عاشورا، بهعنوان پدیدهای انسانی و البته اجتماعی، فقدانِ نگاه چندبُعدی، عدمِ جامعنگری، و غرق شدن در جزئیات است. در واقع، تقابلها ریشه در این دارد که در تحلیل این پدیده انسانی از جوانب مختلفِ مسئله غفلت کرده و با جزئینگری گرفتار تکبُعدی انگاری نسبت به مسئله شدیم. بنابراین، در واقعه جانسوز عاشورا برای اینکه تحلیل درستی داشته باشیم، بایستی در کنار دقت در جزئیات، مسائل کلان را نیز مورد لحاظ قرار دهیم تا تصویر درستی از موضوع داشته باشیم.
به نظر دکتر عبداللهی، در حادثۀ عاشورا، بدون تردید یکی از عوامل شکلگیری واقعه، دعوت شیعیان کوفی از امام حسین (ع) بود اما این بحث جای دقت و تامّل دارد که اگر این دعوت و خُلفِ وعده نبود اساساً واقعه عاشورا رخ نمیداد یا میزان تأثیر این عامل در پیدایش عاشورا به میزانی نیست که اگر وجود نمیداشت آن پدیدۀ جانسوز اصلاً به کلی رخ نمیداد. لذا، اینگونه نبوده که قیام عاشورا تنها به علّتِ دعوت کوفیان بوده باشد. از دیگر عوامل و اهدافِ مهمّ قیام امام حسین (ع) «معرفتبخشی» به امت اسلامی است. به عبارت دیگر، یکی از عوامل تأثیرگذار مبارزه با جهل مردم است. امام حسین (ع) در یکی از فرمایشات خود، یکی از اهداف قیام را اصلاح امت جدّشان بیان فرمودند.
ایشان افزودند، اگر امام حسین (ع) به دنبال اصلاح وضعیت امّت پیامبر (ص) هستند و این اصلاح باید به دست خودِ امّت رخ دهد، امام باید به این امّت معرفتبخشی کند به این نحو که اصلاح از وضعیت نامطلوب به وضعیت مطلوب رخ دهد. پس حضرت باید نامطلوب بودن وضعیت موجود را برای مردم به تصویر بکشد، باید شرایط نامساعد جامعه را برای مردم تبیین کند تا مردم متوجه شوند وضعیتی که جامعه در آن قرار دارد وضعیت مطلوبی نیست. در قدمِ بعدی باید وضعیت مطلوب را برای مردم تبین کند تا روشن شود مقصدی که این اصلاح باید به آن سمت برود، کجاست. به همین جهت در سخنان امام حسین (ع) در موارد مختلف هم نامطلوب بودن وضعیتِ موجودِ جامعه اسلامی توضیح داده میشود و هم مقصد مطلوبی که جامعه باید پس از دگرگونی به آن وضعیت دست پیدا کند، ترسیم میشود.