به مناسبت روز جهانی فلسفه، خبرگزاری ایکنا با شهین اعوانی، استاد بازنشسته فلسفه در مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، مصاحبهای را با موضوع کارکرد فلسفه برای ساختن جهان بهتر و زندگی توأم با سعادت و خوشبختی، ترتیب داده که در ادامه متن آن از نظر میگذرد:
ایکنا ـ هماکنون
که در روز جهانی فلسفه قرار داریم. به نظر شما فلسفه چگونه میتواند به حل مشکلات
فردی و اجتماعی ما یاری برساند و زندگی بهتری برای جامعه ایرانی رقم بزند؟
اصولا روز جهانی فلسفه در سطح بینالمللی به واقع جشن
فلسفه است که در آن استادان فلسفه، دانشجویان فلسفه و علاقهمندان فلسفه و حتی در
دهه اخیر جوانان و کودکان دبستانی نیز در این جشن شرکت میکنند. در کشور ما روز
فلسفه به برگزاری همایشهای تخصصی تبدیل شده است و گاهی گرامیداشت استادان برجسته
فلسفه هم در این روز انجام میگیرد.
همانطور ما میبینیم فلسفه غربی در کنار سایر رشتههای
علوم انسانی، صرفا به صورت یک رشته دانشگاهی یا فلسفه اسلامی در کنار سایر علوم
حوزوی قرار میگیرد و به صورت نظری تدریس میشود. در بین فیلسوفان مسلمان ما کمتر
متفکری چون استاد البشر و عقل حادی عشر متوفی ۶۷۲ ق، یعنی خواجه نصیرالدین طوسی داریم
که ذوفنون باشد و در همه رشتههای علوم زمان خویش سرآمد. او هم در منطق، هم فلسفه
و هم اخلاق بینظیر است. میتوان گفت او فیلسوف بیهمتایی است که توانسته است نظر
و عمل را در فلسفه پیوند دهد. او را »فیلسوف گفتوگو» هم نامیدهاند.
در جهان اسلام، ایران تنها کشوری است که سنت فلسفی دارد و
فیلسوفان بنامی در خود پرورده است و فلسفه در این کشور هنوز هم زنده است ولی از
منظر بسیاری از فلاسفه، گویا فلسفه به لحاظ محتوایی صرفا رشتهای انتزاعی است و
هیچ ارتباطی به جامعه و مسائل آن ندارد. در صورتی که فلسفه در حوزه نظر و عمل یک
رشته جدی، یا بهتر بگویم جدیترین شاخه یا زیرمجموعه علوم انسانی محسوب میشود.
در سوال شما و در آستانه روز جهانی فلسفه، فرصت مغتنمی بهدست
میدهد که بتوانیم به ارتباط فلسفه برای حل مشکلات فردی و اجتماعی جامعه کنونی ما
بپردازیم.
در ابتدای صحبت بر خلاف آنچه گفته میشود که فیلسوفان بیدردند،
ذکر این نکته ضروری است؛ کسی که دغدغه تفکر
دارد نمیتواند نسبت به مسائل فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و... جامعه خود بیاعتنا
باشد. فیلسوفی مثل خواجه نصیر در روزگار عسرت زیسته و آثار ماندگار و مؤثر
خویش را در دشوارترین حالات و با دلی پرغصه نگاشته و به قول خودش نگین انگشتری
بلای زمانهاش بوده است. چنانکه او در صفحات پایانی کتاب شرح اشارات و تنبیهات
ابنسینا، میگوید: «مرا چه میشود که در سرتاسر حیات من زمانی نیست که از حوادث
ندامتبار همیشگی و حسرت ابدی لبریز نباشد». فلسفه به ما میآموزد که چگونه
بتوانیم دردها، ناملایمات اجتماعی و انتقادات و ایدهها و مرادهای خودمان را به
تفکر تبدیل کنیم. وقتی همه مسائل به تفکر تبدیل شود، راه منطقی هم برای حل آن هم
فراهم میآید.
البته آموزش فلسفه در دانشگاههای ایران بیشتر تحت تأثیر
کشورهای انگلیسی زبان است. اکثر ترجمههای کتابهای فلسفی، ترجمه از انگلیسی به
فارسی است چون ترجمه متون فلسفی از زبان انگلیسی برای خوانندگان ما آشناتر و در
دسترستر است.
در فلسفه، ما بیشتر به فلسفه غربی و فیلسوفان مغربزمین
نظر داشته و داریم ولی از فلسفه شرق و تفکر شرقی بسیار بیخبریم زیرا ما کمتر
متفکر آشنا به زبان فلسفی ژاپن داریم. کتابهای فلسفی از زبان چینی یا ژاپنی ترجمه
نمیشود. هایدگر در دانشگاهها ما بسیار مطرح است و خوب هم خوانده و فهم میشود
ولی کتاب هایدگرشناس ژاپنی، به نام هارتموت بوخنر با عنوان «ژاپن و هایدگر» و تفکر
معاصر و رایج در ژاپن کمتر اطلاع داریم.
ایکنا ـ وضعیت
فلسفه در دیگر کشورهای شرق چطور است؟
همانطور که عرض کردم در کشورهای عربی کمتر به فلسفه
پرداخته میشود. اصلا فلسفه در دانشگاههای کشورهایی مثل مالزی دپارتمان ندارد ولی
ایران کشوری است که در آن چراغ فلسفه مستمراً روشن بوده و هنوز هم روشنیبخش فضای
فکری، حکمی، عرفانی و علمی ماست. البته در دانشگاههای ما، عنایت برنامهنویسان
رشته فلسفه بیشتر به فلسفه نظری شامل منطق، ریاضیات، طبیعیات و مابعدالطبیعه بوده
است و بخش فلسفه عملی که شامل اخلاق، تدبیر منزل، سیاست مدن است، کمتر مورد توجه
قرار میگیرد. مشکلات فردی و اجتماعی ما وقتی با فلسفه عملی پیوند میخورد که ما
در دانشگاهها و حوزهها به فلسفه عملی و زیرشاخههای آن نیز بپردازیم. یعنی سیاست
را به فلسفه و فلسفه را به سیاست پیوند بزنیم و برای مشکلات جوانان راهی منطقی،
اخلاقی منطبق با سیاست روز بیابیم. البته مقدم بر این میباید مشکل را خوب فهمید و
درک درستی از واقعیت روز داشت.
ایکناـ آیا در این
زمینه مطالبی که فلاسفه در مباحث سیاست مدن مطرح کردند کارساز است یا امروزه
کارکرد خود را از دست داده است؟
همانطور که عرض کردم باید مشکل را به سبک امروزی فهمید
حتی اگر راهحل آن امروزی نباشد. در زمانه ما به ظاهر سیاست با دموکراسی عجین است.
در فلسفه و تاریخ یونان قدیم مفهوم اولیه دموکراسی را میتوان در حکومت مستقیم
توده مردم یافت. مفهوم دموکراسی به معنای حکومت (Kratia) و مردم به واژه دموس (Demos) بازمیگردد و حکومت میباید از مردم و برای مردم باشد. در
طول تاریخ نظریههای ایدهآلیستی دموکراسی افول کرده و روند گرایش جدید آن به سوی
دموکراسی رئالیستی است.
خواجه نصیر طوسی در مقابله با مغولان توانست به صورت واقعگرایانه
مشکل زمانهاش را دریابد و با مغولان از سر صلح درآید. البته صلحی عالمانه،
عامدانه و مقتدرانه. لذا سیاست مدن را میباید
به روزسانی کرد و برای مسائل روز راه حلی حکیمانه و همهجانبهنگرانه یافت. چنین
راه حلی با خشونت، تحمیل عقیده، قدرت و سرکوب ناسازگار است.
ایکناـ اساسا تقویت عنصر عقلانیت در جامعه از چه راههایی میسر است و
از چه طریق باید تفکر نقاد را در جامعه گسترش داد؟
بعضی از متفکران مثل آمارتیا سِن بدرستی درصدد برآمدهاند
تا ثابت کنند میان عقلانیت و آزادی رابطهای متقابل وجود دارد. این بدان معنا نیست
که بدون داشتن آزادیِ انتخاب، تصور انتخاب عقلانی معنایی نخواهد داشت، بلکه آنها
تلاش کردهاند دیدگاههای قالبی درباره عقلانیت را مردود شمارند. از منظر درست و
نه قالبی، عقلانیت سبب میشود ما دیگری را به رسمیت بشناسیم. تا وقتی «من» و
«منیت» در همه سطوح جامعه از حکمرانی تا مردم عادی رخت بر نبندد و «دیگری» هم مثل
«من» به رسمیت شناخته نشود، ارزیابی و نقد از «خود» صورت نگیرد، تفکر آزاد البته
مبتنی بر معیارهای اخلاقی و انسانی در جامعه گسترش نمییابد. برای ایجاد چنین
فضایی، به یک کار آموزشی و تربیتی نیاز است و بهخودی خود صورت نمیگیرد.
در سالهای اخیر ما شاهد طرح آموزش فلسفه برای کودکان
هستیم. روش نقد و نقادی درست و منطقی در نظام آموزش و پرورش و در محیطهای یادگیری
فعال، دارد شکل میگیرد. رویکرد یادگیری فعال در مدارس سبب میشود که یادگیرنده یا
شاگرد دبستانی به فعالیت فکری وادار شود و شنونده صرف یا پذیرنده صرف نباشد.
روش سنتی علم کلام و الهیات در حوزههای علمیه پیوسته
نقادانه و مباحثهای بوده است. در فلسفه غرب ما شاهد آنیم که روش نقد از کانت به
بعد وارد فلسفه شده است. کانت با طرح سه نقد در سه اثر: نقد عقل نظری، نقد عقل
عملی، و نقد قوه حکم، عقاید کلیسایی را زیر سئوال برد. کانت خود، یک ایدهآلیست
انتقادی است. زیرا فلسفهاش مبتنی بر نقادی قوای عقل است. روش انتقادی هم در هستیشناسی
است و هم در معرفتشناسی. در روش انتقادی «جزم» و جزماندیشی وجود ندارد. آزاداندیشی
زمینه نقد را فراهم میکند. تمامی اقوال یا فضایای جسورانه یا فاقد زمینه عقلانی،
جزمیاند.