رئیس مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی بیان کرد: اگر حکمت عملی با مختصاتی که دارد متحول نشود، نمیتواند سهم زیادی در تمدنسازی اسلامی داشته باشد چون در فهم ظرافت و دشواریهای تمدن از عصر مدرن به بعد ناتوان است.
به
گزارش روابط عمومی مؤسسه پژوهشی حکمت و
فلسفه ایران به نقل از خبرنگار ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین رضا غلامی، رئیس
مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی، امروز دوشنبه ۲۶ دی در نشست «ظرفیتها و کاستیهای
حکمت متعالیه برای بازتولید نظام حکمت عملی»، که از سوی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه
ایران برگزار شد، به سخنرانی پرداخت که در ادامه گزیده سخنان وی را میخوانید:
سؤالی
که باید در ابتدا جواب دهیم این است که آیا اصولا حکمت عملی جزیی از فلسفه است یا
خیر؟ شخصاً معتقدم اگر فلسفه را تبیین، توصیف و تحلیل هستی در نظر بگیریم، حکمت
عملی در قلمرو فلسفه قرار نمیگیرد چون کار فلسفه، باید و نباید نیست بلکه کار آن
توصیف هستی است و راجع به هستها صحبت میکند اما این سنتی جا افتاده در فلسفه
اسلامی است که عمده فلاسفه اسلامی از فارابی تا ملاصدرا، بابی تحت عنوان حکمت عملی
در فلسفه خودشان باز کردند. البته مباحث حکمت عملی از فارابی به این سو سیری نزولی
داشته است اما این سنت همچنان در میان اهالی فلسفه اسلامی مورد ابتنا است.
هدف
حکمت
هدف
حکمت، استکمال نفس است و سعادت هم چیزی غیر از استکمال نفس نیست. درباره امتیازات
فلسفه ملاصدرا باید گفت که اولین مورد این است که انسان نیازمند زمینه مادی است.
همچنین علم ذاتی نیست، خصوصیت دیگر اینکه عمل، اندیشهساز و علمساز است و نمیتوان
علم و عمل را تفکیک کرد و برای آن شأن فکری قائل نبود، خصوصیت دیگر فلسفه ملاصدرا
این است که دنیا و آخرت از هم جدا نیستند و تقابلی هم با هم ندارند، در این فلسفه،
سعادت جامعه در سعادت فرد مؤثر است و اصلاح جامعه جز از طریق اصلاح فرد صورت نمیگیرد.
همچنین دین میتواند با فلسفه و عرفان به وحدت برسد، سیاست انسانی بر سیاست الهی
ابتنا دارد، امتیاز دیگر فلسفه ملاصدرا این است که تنها خلیفهالله از شایستگی برای
اداره جامعه برخوردار است و مصداق بارز آن هم پیامبر(ص) و ائمه(ع) و سپس افرادی
هستند که سفرهای چهارگانه را رفتهاند.
یکی از
نقاط قوت حکمت ملاصدرا را باید در وحدت فرد و جامعه در فرآیند استکمال نفس دانست.
نقطه قوت دیگر تصویر حرکت جوهری در جامعهپردازی است. وی باب زیادی برای اختیار
انسان باز میکند اما سعادت از همبستگی فرد و جامعه رخ میدهد. خصوصیت دیگر، نقش
عمل اجتماعی در شکلگیری شاکله وجودی انسان است. درباره ضعفها و کاستیهای فلسفه
عملی ملاصدرا باید گفت که اولین مورد بیگانه بودن حکمت عملی ایشان با زندگی جاری و
توقف در فضای انتزاعی و شبه تصنعی درباره جامعه است. البته ملاصدرا نسبت به فیلسوفانی
که قبل از وی آمدهاند بهای بیشتری به جامعه میدهد اما بیگانگی حکمت عملی صدرایی
با جامعه را میتوان به عنوان کاستی دید. مورد دیگر سلطه نوعی ایده آلیسم و رئالیسم
بر حکمت عملی ملاصدرا است. وی مدینه فاضلهای را ترسیم میکند بدون اینکه واقعیتهای
حاکم بر این مدینه را در نظر بگیرد که این امر میتواند ما را دچار توهمزدگی کند.
ترجیح
نخبگان بر مردم در فلسفه ملاصدرا
بها
ندادن کافی به تاریخ و فرهنگ از دیگر نقاط ضعف این مکتب هستند. اساسا نمیتوان
راجعه به تمدنسازی صحبت کرد مگر اینکه غور در تاریخ داشته باشیم و درباره تاریخ و
فرهنگ گفتوگو کنیم اما متأسفانه ملاصدرا به آن کمتوجه بوده و به همین دلیل پیچیدگیها
و ظرایف زندگی را درک نکرده است. مورد دیگر ترجیح پنهان یا ناخواسته نخبگان به
عامه مردم است در حالی که تکیه اصلی تمدنهای جدید بر مردم است. مورد دیگر غلبه
توصیهگرایی بر تحقق و عمل است چراکه با ارائه طریق نمیتوان انسان و جامعه را به
مقصد رساند. آخرین مورد فروکاستن حکمت عملی به اخلاق و شریعت است. البته این مختص
ملاصدرا نیست و در اکثر حکما چنین موضوعی را مشاهده میکنیم.
معتقدم
که حکمت عملی با این مختصاتی که دارد، اگر متحول نشود نمیتواند سهم زیادی در
تمدنسازی اسلامی داشته باشد چون اولا در فهم ظرافت و دشواریهای تمدن از عصر مدرن
به بعد ناتوان است چراکه اگر امروزه از تمدن صحبت میکنیم جنس و ابعاد آن با تمدنهای
گذشته قابل قیاس نیست بلکه تمدنهای امروز و آینده، تمدنهایی هستند که حکمای عملی
ما با این ابزارها قابل به فهم آن نیستند. حتی مکانیزم دین در تمدنسازی هم در نزد
حکمای عملی به خوبی کشف نشده است. بر اساس مکانیزم قرآن و حدیث در حوزه تمدنسازی
که استخراج شده نتیجهگیری شده است که حکمای گذشته ما به بسیاری از این موارد توجه
نکردهاند.
پیامدهای
علمسالاری
ما در
شرایطی قرار داریم که نوعی علم سالاری و تکنولوژی سالاری بر جهان احاطه پیدا کرده
و این امر پیامدهایی داشته است بنابراین باید هم بتوانیم آن را درک کرده و هم راه
حلهایی برای آن ارائه دهیم. فقدان درک لازم از غلبه کنشگری فرد بر جامعه و دولت،
از موارد موجود در فلسفه ملاصدرا است. ما هرچه جلوتر میرویم دولتها کوچکتر میشوند
و این خاصیت فضای مجازی است که دولت را آب کرده و فرد درآن محوریت پیدا میکند اما
در حکمت عملی ملاصدرا، همه قدرت در اختیار قدرتی است که در اختیار اولیای الهی است
و میتوان از این طریق جامعه را به وضعیت مطلوب رساند اما در دنیای جدید، یک فرد
به تنهایی میتواند بخشی از کنش دولت را از آن خود کند.
میتوانیم
عقلانیتی را جایگزین حکمت عملی صدرایی کنیم که این ضعفها و کاستیها را نداشته و
از مزیتهای حکمت عملی هم بیبهره نباشد و چیزهایی هم فراتر از حکمت عملی داشته
باشد. عقلانیت در نگاهی که بنده دارم عبارت از کیفیت و شاخص ارزیابی ابتنای اندیشه
و رفتار بر عقل است که به نحو نظاممند و توأمان بر عقل نظری و عملی استوار است و
شامل چهارچوبهایی از روشها و ابزارها و فناوریها است. عقلانیت نقطه مقابل شاخصهای
توهمی و هر آن چیزی است که عقل آن را ناموجه قلمداد میکند. بنده در یک نگاه نظاممند،
عقل عملی و ابزاری و علم را مبتنی بر عقل نظری میگیرم. اگر چنین عقلانیتی را
بتوانیم جایگزین کنیم نیازهای ما در تمدنسازی و جامعهسازی را رفع میکند. باید
بدانیم که این عقلانیت به باید و نبایدهای اخلاقی و شرعی بسنده نمیکند. همچنین
عقل عملی را بر عقل نظری استوار کرده و از نسبیگرایی افراطی میگریزد. چنین عقلانیتی
از واقعگرایی کافی برای توصیف و تحلیل پدیدهها هم برخوردار است.
نقطه
ضعف فلسفه اسلامی
همچنین
حجتالاسلام والمسلمین سیداحمد غفاری قره باغ، عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و
فلسفه ایران و دبیر علمی این نشست گفت: این همایش توسط گروه حکمت عملی موسسه حکمت
و فلسفه ایران در حال برگزاری است. حقیقتا حکمت عملی پنجرهای برای امتداد شریعت
اسلامی در عرصه اجتماعی است. در حالی که فلسفه غربی امتداد عملیاتی در زندگی
اجتماعی دارد اما متاسفانه فیلسوفان اسلامی نسبت به امتداد اجتماعی اندیشههای
خودشان اهتمام کمی داشتهاند و این نقطه ضعف فلسفه اسلامی است.
وی
ادامه داد: بنابراین فعالان فلسفه عملی باید تلاشهای بیشتری انجام دهند و به شکل
دقیقتری به تبیین فلسفی این سازوکارها اقدام کنند. غرض ما رسیدن به یک رویه واحد
نیست بلکه میخواهیم نگرشهای مختلف را به محک بگذاریم لذا امیدواریم در این عرصه
موفق باشیم و نشستهای ما بر اساس همین نگاه چالشی و رفت و برگشتی باشد.