عضو هیئت علمی دانشگاه تهران گفت: اگر به حکمت عملی در متون عرفانی شیعیان نگاه کنیم سیاست نفس در آن پررنگتر است چون مسئله اصلی همان سیاست نفس یا سیاست درونی است.
به
گزارش روابط عمومی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران به نقل از خبرنگار ایکنا، مهدی فدایی مهربانی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، امروز سه
شنبه ۲۷ دی در نشست «خوانش عرفانیِ شیعیان از حکمت عملی ذیل باب اخلاق سیاسی» که
از سوی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد به سخنرانی پرداخت که در ادامه
گزیده سخنان وی را میخوانید:
بنده
به خوانشی متفاوت از حکمت عملی میپردازم که در چند سال گذشته روی آن کار کرده و
مکتوباتی هم در این زمینه منتشر کردهام و آن هم خوانش عرفانی است که برخی از حکمای
ما از حکمت عملی ارائه دادهاند. وقتی از حکمت عملی بحث میشود به فرونسیس و
امثالهم و مباحث تاریخی و اینکه فرونسیس در کجا ذیل نوعی عنوان فلسفه عملی شکل میگیرد
پرداختهاند و ظاهرا مسلمانان در قرن دوازدهم هم چنین تقسیم بندیهایی انجام دادهاند.
دیدگاه
امیرالمؤمنین(ع) در زمینه سیاست
در زمینه
خوانش عرفانی باید گفت وقتی از حکمت صحبت میکنیم آن را به دانستن چیزها آنگونه
که در واقع هستند تعریف میکنیم. وقتی از حکمت عملی صحبت میشود مربوط نسبت آن با
چیزها است تا آنجا که به اراده انسانی مربوط میشود. سؤالی که وجود دارد این است
که در عرفان، به اراده انسانی و افعال او چگونه نگاه میشود که از دل آن نوعی حکمت
عملی و عرفانی خارج خواهد شد؟ بنده سه چهار سال دنبال رابطه حکمت عملی و اندیشه
عرفانی بودم و در این حین سوالی که بنده در مطالعه نسخههای مختلف دنبال پاسخگویی
به آن بودم این بود که معرفت نفس در کجا باید مورد بحث قرار گیرد. معتقدم معرفت
نفس نباید در بخش سوم حکمت عملی یعنی سیاست مورد بحث باشد بلکه نگاه عرفانی حکمای
مورد نظر ما مخصوصا در دوران صفویه به جهان پیرامون و انسان، به شکلی است که ناچار
باید از معرفت نفس بحث کنند.
بنده
در خلال این مطالعات به حدیثی از امیرالمؤمنین(ع) بر خوردم که میفرمایند هرکسی
که نفسش را سیاست میکند سیاست را درک کرده است؛ یعنی ارتباطی بین سیاست نفس و سیاست
مدن وجود دارد و تا سیاست نفس شکل نگیرد سیاست مدنی شکل نخواهد گرفت. در فلسفه
کلاسیک هم ارتباط بین عالم صغیر و کبیر وجود داشته و به اشکال مختلف درباره آن
صحبت شده است اما در اینجا مسئله فراتر از آن چیزی است که در میان فلاسفه به معنای
دقیق کلمه با آن مواجه هستیم. حکمت عملی در اینجا ارتباطی ناگسستنی بین نفس و جهان
بیرونی و به عبارتی بین عالم صغیر و کبیر برقرار میکند.
رابطه
انسان و کیهان در نگاه عرفانی
به همین
دلیل اگر به حکمت عملی در متون عرفانی شیعیان نگاه کنیم سیاست نفس در آن پررنگتر
است چون مسئله اصلی همان سیاست نفس یا سیاست درونی است. در برخی از متون دیدم که
حکمت عملی مترادف با عرفان عملی و در برخی موارد مترادف با فقه بود. اینکه این
حکمت عملی در متون ما چه معنایی پیدا میکند مسئلهای کلیدی است که باید به آن
پرداخته شود در حالی که متاسفانه چندان به آن نپرداختهایم. این معنا از حکمت عملی
که به سیاست نفس اهمیت میدهد طبیعتاً به لوازم و ملحقات حکمت عملی هم به شکل
متفاوتی نگاه میکند.
در آیه
۱۶ سوره انبیا آمده است: «وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا
بَیْنَهُمَا لَاعِبِینَ؛ و ما آسمان و زمین و آنچه را که بین زمین و آسمان است به
بازیچه نیافریدیم» در اینجا خداوند فرموده آن چیزی که خلق کردیم را به خاطر بازی نیافریدیم
یعنی حکمتی در خلق این عالم وجود دارد اما سؤال این است که آیا ارتباطی بین انسان
و کیهان و عواملِ وجود نیست؟ در نگاه عرفانی، مسئله این است که بین انسان و مدینه
و کیهان، ارتباطی وجود دارد یعنی ارتباط بین عالم صغیر و کبیر ناگسستنی است. اینکه
قرآن کریم فرموده است: «تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ
وَمَنْ فِیهِنَّ ۚ وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَٰکِنْ لَا
تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ ۗ إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا؛ هفت آسمان و زمین و
هر که در آنهاست همه به ستایش و تنزیه خدا مشغولند و موجودی نیست در عالم جز آنکه
ذکرش تسبیح و ستایش حضرت اوست و لیکن شما تسبیح آنها را فهم نمیکنید. همانا او بسیار
بردبار و آمرزنده است» (اسراء/۴۴) این از مفروضات نگاه عرفانی است بنابراین اگر اینطور
باشد پس این عالم همانند یک نظام موسیقایی است که هرکسی در این نظام، نغمه خود را
میخواند و اگر با این نظام موسیقایی همراه شدیم جایگاه خودمان را در این عالم پیدا
میکنیم.
ذات
نگاه عرفانی چگونه است؟
در
اساطیر هندی آمده است یکی از بزرگان هندو، عالم آخرت را در مکاشفات خود میبیند و
مشاهده میکند که همه عالم به صورت ناقص الخلقه هستند. وی میپرسد اینها چه کسانی
هستند که به وی گفته میشود اینها اعمال تو هستند و در هر جا با هارمونی عالم
همراه نشدی و ساز ناکوک زدی باعث نقص در عالم شدی و تجسم آن به شکل انسانهای ناقص
الخلقه به تو نشان داده میشود. این جزیی ذاتی از نگاه عرفانی است بنابراین اگر
تفسیرهای باطنی قرآن را هم نگاه کنید به این شکل به موضوع نگاه میکنند. مثلاً در
تفسیر «ایاک نعبد و ایاک نستعین» به گونهای تفسیر شده که انگار ما در محضر خداوند
حضور داریم.
ذات
نگاه عرفانی این است که تمام ذرات عالم هستی، معنا دارند و دارای شعور و تسبیحگوی
هستند. فهم اینکه بدانیم در پس این عالم، حکمتی نهفته است این است که خودمان در
کانون این حکایت قرار بگیریم چون به عنوان ناظر نمیتوانیم حکایت را درک کنیم. در
این صورت نمیتوانیم بگوییم جامعه و سیاست بیربط به وجه انفسی هستند چون ممکن است
وارد نوعی از فرمالیسم شویم. برداشت بنده این است که حضور عرفان در سیاست بیشتر در
زمینه محتوای سیاست است نه فرم آن. جلال الدین دوانی و ملاعلی همدانی دو تن از
حکمای عصر صفوی هستند که در این زمینه به اندیشهورزی پرداختهاند. ملاعلی همدانی
رسالهای با عنوان «مراتب حکمت عملیه» دارد که در آنجا میگوید هرکسی در خود سیاحت
نکرد در بحر معنی سیاحت نکرد و این هم اشاره به ارتباط معرفت نفس و معنا دارد.