پژوهشگر فلسفه اسلامی گفت: شاید در بین تمام اندیشمندان و فیلسوفان اسلامی، فیلسوفی را پیدا نمیکنیم که واقعیتی را در پس گزارههای ارزشی و اخلاقی قائل نباشد بلکه همه آنها معتقدند که گزارههای اخلاقی حتی اگر اعتباری باشند از یک پشتوانه واقعی برخوردارند که به سعادت و خوشبختی انسان ربط دارند.
به
گزارش روابط عمومی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران به نقل از خبرنگار ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین حامد اسماعیلی مهر، پژوهشگر فلسفه
اسلامی، امروز چهارشنبه ۲۸ دی در نشست «صدق و کذبپذیری گزارههای ارزشی اخلاق از
منظر ملاصدرا» که از سوی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد به سخنرانی
پرداخت که در ادامه گزیده سخنان وی را میخوانید.
ما
در این سخنان به طور کلی به همه گزارههای اخلاقی از نظر ملاصدرا نمیپردازیم
بلکه صرفاً با گزارههای اخلاقی کار داریم که در دو دسته ارزشی و الزامی قرار میگیرند.
گزارههای ارزشی، آن گزارههایی هستند که از گزارههای قبیح، درست و نادرست استفاده
اما در گزارههای الزامی از باید و نباید استفاده میکنیم. در گزارههای اخلاقی
اولین بحث این است که آیا از نظر ملاصدرا، اخلاق پشتوانه واقعی دارد یا خیر و بحث
دیگر این است که آیا این گزارهها که بر اساس آنها افعال را صفاتی را به خوب یا بد
بودن نسبت میدهیم از واقعیتها تبعیت میکنند یا خیر؟
دیدگاه ملاصدرا درباره رابطه فعل و سعادت
تقریباً
شاید در بین تمام اندیشمندان و فیلسوفان اسلامی، فیلسوفی را پیدا نمیکنیم که
واقعیتی را در پس گزارههای ارزشی و اخلاقی قائل نباشد بلکه همه آنها معتقدند که
گزارههای اخلاقی حتی اگر اعتباری باشند از یک پشتوانه واقعی برخوردارند که به
سعادت و خوشبختی انسان ربط دارند. حتی علامه طباطبایی هم که گزارههای اخلاقی را
اعتباری میداند معتقد است که گزارههای اخلاقی دارای پشتوانه واقعی هستند. در تبیین
اصل صدق و کذبپذیری گزارههای ارزشی از نظر ملاصدرا ممکن است به چند امر تمسک شود
که اولین مورد رابطه واقعی بین فعل و غایت است.
ممکن
است برخی بگویند که ملاصدرا در مباحث فلسفی خودش به رابطهای واقعی بین فعل انسان
و غایت آن و سعادت انسان اشاره و در نتیجه به همین سخن وی تمسک کنند و بگویند پس
گزارههای ارزشی اخلاقی، صدق و کذبپذیر خواهند بود. ملاصدرا میگوید اقوال انسان
رابطهای حقیقی با غایات آن و سعادت انسان دارند. وی معتقد است بخشی از اعمال و
گفتارهای انسان هستند که انجام دادن آنها برای رسیدن به سعادت سودمند است یعنی بین
فعل و سعادت انسان رابطهای حقیقی وجود دارد که تابع جعل و اعتبار ما نیست و نمیتوانیم
فعلی انجام دهیم و بعد بگوییم که اعتبار میکنیم که آیا رابطهای با سعادت دارد یا
خیر؟ چراکه فعل تحت اختیار ماست اما رابطه آن با سعادت از اختیار ما بیرون است.
معنای
حکمت نظری و عملی
به
نظر ما علیرغم اینکه رابطه فعل و غایت، پشتوانه گزارههای ارزشی اخلاقی را اثبات
میکند اما برای صدق و کذبپذیری گزارههای اخلاقی کافی نیست چون میتوانیم دو
نحو از واقعگرایی قائل باشیم که یکی واقعگرایی در خودِ مبانی اخلاقی است که
اخلاق پشتوانه واقعی دارد اما ممکن است واقعگرایی بگوید که گزارههای اخلاقی هم
حاکی از خود آن واقعیتهاست و مثلا اگر میگوییم هوا سرد است همین گزاره از واقعیتی
حکایت میکند پس اگر بگوییم عدالت خوب است پس این هم از واقعیتی حکایت میکند. اگر
قائل به چنین چیزی نباشیم نمیتوانیم قائل به صدق و کذبپذیری گزارههای اخلاقی
بر اساس واقعیات باشیم.
برای
تکمیل این بحث و تام شدن استدلال باید به تعریف حکمت در استدلال فیلسوفان و از
جمله ملاصدرا تمسک کنیم تا صدق و کذبپذیری گزارههای ارزشی اخلاق را به ملاصدرا
نسبت دهیم. ملاصدرا و همه فیلسوفان، حکمت اعم از نظری و عملی را علم به حقیقت اشیاء
میدانند اما این اشیاء دو گونه هستند؛ گاهی این اشیاء در اختیار ما نیستند و مثلا
عالم در اختیار ما نیست بلکه در اختیار خداست و اگر این حکمت از اشیایی بحث کند که
در اختیار ما نیست حکمت نظری است اما اگر از اشیایی صحت کند که در اختیار ما هستند
حکمت عملی است.
اما
سؤال این است که کدام چیز درباره این اشیاء در اختیار ماست؟ آنچه در حکمت عملی شرط
است این است که فعل در اختیار ماست اما اینکه این فعل عادلانه باشد یا خیر وابسته
به ویژگیهای خود فعل است. اینکه فعل حَسَن یا قبیح یا درست یا نادرست باشد هم به
اختیار ما وابسته نیست پس حکمت از واقعیت اشیایی صحبت میکند که ویژگیهای آنها
تحت اختیار ما نیست. بنابراین وقتی میگوییم حکمت عملی، عملی است که از اشیایی
صحبت میکند که به اختیار ما وابسته هستند منظور این است که ما صرفاً آن فعل را ایجاد
میکنیم.
مسئله
دیگر رابطه اخلاق با حکمت عملی است. در میان فیلسوفان در گذشته اعم از فیلسوفان یونان
و مسلمان، حکمت عملی را به سه شاخه اخلاق، تدبیر منزل و سیاست تقسیم میکردند.
اخلاق در اصطلاح قدمای ما به معنای امروزی نیست بلکه منظور فقط احکام فردی است اما
در اصطلاح امروز شامل اخلاق اجتماعی و حتی اخلاق محیط زیستی و رابطه انسان با خدا
میشود بنابراین باید در نظر داشته باشیم که منظور ما اخلاق امروزی است اما گزارههای
گذشته اخلاقی را هم در بر میگیرد.
نحوه
اثبات صدق و کذبپذیری گزارههای اخلاقی
حال
میخواهیم با تمسک به این تعریف از حکمت، برای اثبات صدق و کذبپذیری گزارههای
اخلاقی از نظر ملاصدرا استفاده کنیم. حکمت بیانگر رابطه واقعی است که بین اخلاق و
افعال انسان وجود دارد بنابراین باید رابطه فعل و غایت را متصف به صدق و کذب کنیم یعنی
گزارههای اخلاقی، صدق و کذبپذیر خواهند بود چون این رابطه یک رابطه حقیقی است که
وابسته به اختیار ما نیست و در نتیجه بر این اساس صدق و کذبپذیر خواهند بود.
حال
سؤال این است که چگونه میتوانیم این گزارهها را بر اساس واقعیات ارزیابی کنیم.
ملاصدرا گزارههای اخلاقی را به دو دسته بدیهی و نظری تقسیم میکند. وی درباره
گزارههای بدیهی اخلاقی میگوید این گزارهها همانند این هستند که عدالت خوب و ظلم
قبیح است. منظور از بدیهی بودن این موارد این است که نیاز به نظر و استدلال
ندارند. گاهی بدون اینکه انسان نیاز به دقت و فکر داشته باشد خوب بودن این موارد
برای وی حاصل میشود. گزارههایی که بدیهی هستند نیازی به اثبات ندارند و خودموجه
هستند. البته همین تقسیم گزارههای ارزشی به بدیهی و ارزشی نیز ثابت کننده صدق و
کذبپذیری گزارههای ارزشی است. ملاصدرا گزاره «کذب قبیح است» را ذیل مقبولات و بدیهیات
قرار داده و ملاهادی سبزواری هم درباره علت این اقدام وی گفته علت این است که
مقبول و مورد پذیرش جامعه هستند اما ضروری هم هستند و عقل نیازی به این ندارد که
در راستای اثبات آنها مقدمه چینی کند.
اما
در گزارههای نظری ارزشی اخلاق از نظر ملاصدرا میتوان گفت که برای اثبات آنها از
گزارههای دیگری استفاده و گاهی نیاز به اثبات و مقدمات دارند و از فرآیند استدلال
میتوانیم این گزارهها را اثبات کنیم. به طور خلاصه و نتیجه بحث باید گفت از نظر
ملاصدرا گزارههای اخلاقی پشتوانه واقعی دارند و بر اساس واقعیات صدق و کذبپذیر
خواهند بود و اگر بدیهی باشند نیاز به استدلال ندارند و اگر نظری باشند نیاز به
مقدماتی دارند که از راه آن مقدمات اثبات شوند.