روشنی راد در همایش ملی «حکمت عملی؛ چیستی، مبانی، و روشها» گفت: فرونسیس که مبدأ حکمت عملی محسوب میگردد، همچون ضرورتی است برای تحقّق سوفیا یا حکمت نظری که غایت است.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، دکتر حامد روشنی راد، در همایش ملی «حکمت عملی؛ چیستی، مبانی، و روشها»، به ارتباط بین فرونسیس و سوفیا در آرای ارسطو پرداخت. به اعتقاد وی، فرونسیس مبدأ حکمت عملیست که در گذشته فتنت یا فتانت ترجمه شده و امروزه فرزانگی یا حکمت عملی ترجمه میشود. سوفیا هم همان حکمت نظریست که حکمت محض در نظر گرفته میشود.
روشنی راد افزود: در ارتباط بین سوفیا و فرونسیس یک بحث ساختاری/توصیفی و یک بحث کارکردی وجود دارد. از منظر ساختاری، ارسطو در اخلاق نیکوماخوس معتقد است که سعادت عبارت است از زندگی بر اساس فضیلت. در ضمن، فضایل را هم به فضایل اخلاقی و فضایل عقلی تقسیم میکند. همچنین، فضیلت کیفیتی از نفس است، بنابراین مرد سیاسی ضرورت دارد که دانشی درباره نفس داشته باشد.
حال، ارسطو در تقسیمبندی نفس، دو دسته تقسیمبندی ارائه میکند؛ اولین تقسیم بنیادی مربوط میشود به بخش لوگون اخون یعنی بخش دارای عقل و بخش آلاگون یعنی بخش فاقد عقل. حال، بخش غیرعقلانی یا آلاگون خودش دو بخش دارد یک بخش به طوری کلی فاقد خرد است که هیچ ارتباطی با فضیلت ندارد. اما در بخش دیگرِ آلاگون یعنی شهویه یا ارتقایافتهتر آن شوقیه، از این جهت که میتواند فرمانِ بخش خردمند را بشنود، سرپیچی یا اطاعت کند، به یک معنی دارای خرد است.
به اعتقاد دانشآموخته دکتری فلسفه دانشگاه تهران، تمام فضایل اخلاقی، فضیلت این بخشِ میانی از نفس هستند. تمایزی که بین فضیلت عقلی و فضیلت اخلاقی برقرار میشود نیز از اینجا سرچشمه میگیرد. ارسطو برای فضیلت عقلی، فرونسیس و برای فضیلت اخلاقی، خویشتنداری و گشادهدستی را مثال میزند.
همچنین، ارسطو بخش خردمند نفس یعنی لوگون اخون را نيز به همین شیوه تقسیمبندی میکند. یعنی یکی جزء غیرعقلانی یا گیاهی و دیگری بخش عقلانی یا ارادی.
روشنی راد افزود: تمایز دیگر بین جزء حسابگر یا شمارنده نفس و جزء شناسنده نفس است که اولی به فرونسیس و دومی به سوفیا مربوط میشود. البته شایان ذکر است که ارسطو در مجموع از پنج فضیلت سخن به میان میآورد یعنی تخنه یا صناعت، اپیستمه یا معرفت علمی، سوفیا یا حکمت نظری، فرونسیس یا حکمت عملی، و نوس یا عقل شهودی و غیراستدلالی. در واقع، اینها قوا یا ملکاتی هستند که بخش خردمند یا لوگون اخون نفس دارند. با این وجود، ارسطو در نهایت به دو فضیلت قائل است. چراکه اپیستمه و نوس فضیلت نبوده و هر دو در کنار یکدیگر فضیلت نظری را تشکیل میدهند (همان سوفیا). از طرف دیگر، تخنه یا صناعت هم ذیل حکمت عملی (فرونسیس) قرار میگیرد.
دکتر روشنیراد در خاتمه اظهار داشت که، از نظر ارسطو، سعادت در نهایت در زندگی نظری ممکن میشود، یعنی زندگی بر اساس فضیلتِ سوفیا به سعادت منجر میشود. با توجه به این گزاره، این موضوع مطرح میگردد که آیا فضایل اخلاقی و زندگی اخلاقی دارای ارزش هستند یا در مرتبه ثانوی قرار دارند. چراکه اگر بگوییم در مرتبه ثانوی قرار میگیرند، این مشکل پیش میآید که ادمی در هر لحظه بایستی برترین چیز را انتخاب کند، حال، آیا باید به امور سیاسی بپردازد یا تمام توان خود را صرف امور نظری کند؟!
روشنی راد در حلّ این مشکل، رویکردهای عقلگرایی -که اهمیت را به زندگی نظری داده و فضایل اخلاقی را در درجه دوم قرار میدهد- و کلگرایی -که بر اساس آن سعادت مجموعهای از همه فضایل بر روی همدیگر است- را رد کرده و نظریه خود را با توجه به آرای ابن سینا در تمایز بین غایت و ضرورت، به این شکل مطرح کرد: غایت، حکمت نظری (سوفیا) است اما برای رسیدن به این غایت ضرورت یعنی حکمت عملی (فرونسیس) بایستی رعایت گردد. توجه داریم که در اینجا، فرونسیس جنبه ابزاری نداشته و ضروری است.