پژوهشگر عرفان و فلسفه گفت: ابن عربی از قطبی سخن میگوید که عجیب و اسرارآمیز است. وی اسم هم ندارد اما باید کشف کنیم که چه کسی است. بخش آخر این باب در مورد شخصی است که یگانه قطبی است که هرگز مرگ ندارد. وی از آن به روح محمدی تعبیر میکند که یک قطب یگانه است و به همه اقطاب دیگر مدد میدهد.
به
گزارش روابط عمومی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران به نقل از خبرنگار ایکنا، جلسه دوم کارگاه آموزشی «ابن عربی و اصول معنوی شیعه»
شنبه اول بهمن ماه از سوی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران با ارائه سیدرضا فیض،
پژوهشگر عرفان و فلسفه برگزار شد.
برای دریافت گزارش جلسه اول کارگاه اینجا کلیک کنید
در
ادامه گزیده سخنان وی را میخوانید:
ابن
عربی در تعریف امام در فصل اول کتاب خود میگوید مسئله امامت در اصل از علوم فقهیه
است زیرا نصب امام، بر اساس مذهب اهل سنت، بر امت واجب است پس از جمله علم فقه
باشد و قوانین آن را فقه تعیین میکند زیرا که از جمله افعال مکلفین است که بحث از
او میکنند که آیا اقدامات وی صحیح یا حرام است بنابراین امت باید در میان خود نصب
امام کنند تا منجر به دفع ضرر مظنون شود. شرایط وی دوازده گانه است؛ اول اینکه
امام باید قریشی باشد که این هم به حدیث پیامبر(ص) مستند است.
شش بخش
فتوحات
دوم
آنکه مجتهد باشد تا احکام شرع بداند؛ بنابراین تکلیف ما باید در مورد تفکر ابن عربی
مشخص باشد چون با آنچه اهل فقه میگویند فاصله زیادی دارد. وی با کمال درایت و
حکمتی که مختص ابن عربی است خلافت را به باطن و ظاهر تقسیم و آنچه بیان کرده
عمدتاً احکام خلافت ظاهر است. تمام آن مباحثی که اشاره میکنیم و دوازده قطبی که وی
مورد اشاره قرار داده در خلافت باطن مطرح است که شاید این موضوع در بین اهل سنت
تقریباً فراموش شده است و کسی از علمای اهل سنت نمیگوید که تعداد خلفای بعد از پیامبر(ص)
باید چند نفر باشند هرچند که در صحیحِ مسلم آمده است که باید دوازده نفر باشند.
همه
عالم اسلام و حتی شیعه در آغاز، در مورد آرای ابن عربی با نوعی تناقض مواجه است و
اگر مسئله قطب مشخص نشود ما دچار تناقض باقی خواهیم ماند. باید روشن کنیم که چه کسی
خلیفه اسرار و چه کسی خلیفه احکام پیامبر است. وی به خوبی مجتهدین را شامل خلفا و
حافظان و احکام و اقوال پیامبر(ص) میداند. بنده تمایل زیادی داشتم که باب چهاردهم
را خلاصه و بیان کنم. این باب در فصل معارف فتوحات آمده است. فتوحات به شش فصل تقسیم
شده که اول معارف، دوم معاملات، سوم احوال، چهارم منازل، پنجم مناظرات و ششم در
مورد مقامات است.
مراد
از اسرار انبیا چیست؟
فصلی
که میخواهم الان به آن بپردازم در زمینه معارف است. این فصل ۷۳ باب دارد و باب
چهاردهم آن مربوط به معارف است. ابن عربی در آغاز این باب، از قطبی سخن میگوید که
عجیب و اسرارآمیز است. وی اسم هم ندارد اما باید کشف کنیم که چه کسی است. بخش آخر
این باب در مورد شخصی است که یگانه قطبی است که هرگز مرگ ندارد. وی از آن به روح
محمدی تعبیر میکند که یک قطب یگانه است و به همه اقطاب دیگر مدد میدهد. انبیاء،
اسراری دارند که ما باید به آن معرفت پیدا کنیم. وی به انبیای اولیا اشاره میکند
چون انبیا از خصوصیت خبر، برخوردار بوده و در ارتباط با حق، اخباری دریافت میکنند
و اساساً نبی به همین معنا است. اولیا همیشه هستند و گاهی در بیان این اولیا، انبیایی
قرار دارند که ارتباطی با عالم غیب دارد لذا وقتی بنده به اسرار انبیا اشاره میکنم
منظورم انبیای اولیا است.
از نظر
او، همه انبیا جزیی از رجالالله هستند و در هر دورهای رجالاللهی وجود دارند که
اعم از پیامبران، رسول و اولیا هستند. انبیا و اولیا، ورثه هستند. ورثه برای ابن
عربی معنای بسیار مشخصی دارد. وارثان پیامبران هرکسی نیستند. بنابراین بخشی از
وراثت پیامبر مربوط به احکام و الفاظ است و مثلاً کسی که حدیث را به خوبی نقل میکند
نوعی از وراثت برخوردار است اما این نوع از وحی کافی نیست. ما در اینجا با نوعی از
معارف رویارو هستیم که ورای آن معارفی است که با گوش ما آشناست بلکه برای شناخت
ائمه باید جایگاه آنها را به خوبی درک کنیم چون این جایگاهی والا در طول تاریخ است
اما متأسفانه گاهی در این زمینه دچار اشتباه میشویم.
تبعیت
حضرت عیسی از دین محمد(ص)
آن وحی
که خداوند از سوی ملک برای ما میفرستد شامل شریعتی است که در نفس خودش، ما را
نسبت به خداوند متعهد میکند. حال اگر نبی مبعوث شد، رسولی برای تمام مردم است
همانگونه که خدای متعال در قرآن کریم فرموده است: «إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ
بِالْحَقِّ بَشِیرًا وَنَذِیرًا ۚ وَإِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِیهَا
نَذِیرٌ؛ ما تو را به حق و راستی به سوی خلق فرستادیم تا (خوبان را به بهشت باد)
بشارت دهی و (بدان را از قهر حق) بترسانی، و هیچ امتی نبوده جز آنکه در میانشان
ترسانندهای (و رهنمایی) بوده است» (فاطر/ ۲۴) نبی کسی است که وحی از جانب ملک به
وی به اشکال مختلف نازل میشود یا به چشم خودش میبیند. در هر حال چه با گوش و چه
با چشم آن را درک کند، یکی است و تفاوتی ندارد.
ابن
عربی معتقد است با این اوصاف، هیچ شریعتی نخواهد آمد که ناسخ شریعت محمدی باشد.
ممکن است کسی از ابن عربی سوال کند که وقتی حضرت عیسی در زمان حضرت مهدی نازل میشود
آیا به شریعت محمد در میآید؟ شیعیان نیز به این امر یعنی نزول حضرت عیسی(ع) در
آخر الزمان اعتقاد دارند. ابن عربی تصریح دارد که این از شرف حضرت محمد(ص) است که
حضرت عیسی مسیح(ع) تابع حضرت محمد(ص) میشود چراکه حضرت عیسی مسیح(ع) وقتی در اینجا
نازل میشود تابع است و قرار نیست شریعتی بیاورد بلکه به شریعت پیامبر گرامی
اسلام(ص) عمل میکند هرچند که وی هم در زمان خودش دارای شریعتی بوده است. ابن عربی
معتقد است که وحی در هر حالتی بر انسان نازل نمیشود بلکه شکل وحی به گونهای است
که انسان را تحت تأثیر قرار میدهد. این حالت برای انبیای الهی هم پیش آمده است.
شاعر نیز در همین راستا گفته است: گر نبودی گوشهای غیبگیر/ وحی ناوردی ز گردون یک
بشیر.