دکتر عبدالله محمدی در همایش ملی «بنیادهای فلسفی علوم انسانی و اجتماعی (1)؛ مبانی انسانشناختی» اظهار داشت: علامه طباطبایی معتقد است که منظور از سکونت حضرت آدم در بهشت، سکونت در بهشت موعود یا بهشت مادی نبوده بلکه بهشت برزخی است امّا نوعِ انسان از آن بهشت خارج میشود لذا اصل حضورِ انسان، بودن در بهشت است و بعداً از بهشت خارج میشود.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، دکتر عبدالله محمدی، عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، افزود: علامه طباطبایی، جریان هبوط را به ساختار انسان
شناختی تفسیر میکنند. ایشان معتقدند این چند آیه که در سوره بقره، اعراف و طه
درباره خلقت حضرت آدم بیان شده ساختار انسان شناختی دارد. وی معتقد است عصاره آنچه
در تمام کتب آسمانی به چشم میخورد در این آیات مندرج است. مرحوم امام خمینی(ره)
هم اشاره دارند که داستان خلقت حضرت آدم، عصاره تمام شرایع است و امیدوارم بتوانم
کتابی در این راستا بنویسم اما متاسفانه هیچگاه فرصت چنین تفسیری پیدا نکردند.
علامه طباطبایی معتقدند که در دستگاه تشریع و مراتب وجود که از عالم ماده تا عالم
عقل ادامه دارد یک اتصال وجودی بین آنها برقرار است.
علامه طباطبایی توضیح میدهد وجودِ مادون وابسته
به موجود بالاتر است. وی به آیه ۲۱ سوره حجر اشاره میکند که خداوند فرموده است:
«وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا
بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ؛ و هیچ چیز در عالم نیست جز آنکه منبع و خزانه آن نزد ماست ولی
ما از آن بر عالم خلق الاّ به قدر معین (که مصلحت است) فرو نمیفرستیم». ایشان
وجود برتر را با این آیه تطبیق میدهد و میگوید همه موجودات تنزل یافته این حقیقت
هستند و این خزائن همان حقیقت برتر هستند. از طرف دیگر مسئله خلافت را مورد اشاره
قرار میدهد و میگوید خلافت، اختصاص به آدم، اولیاء و انبیاء هم ندارد بلکه هر
انسانی به نحو واقعی استعداد خلافت دارد و مبنای این خلافت هم تعلیم اسماء است که
تعلیمی و حصولی نیست چون اگر قرار بود حصولی باشد فرشتگان هم میتوانستند آن را
یاد بگیرند بلکه باید بین خزائن و اسماء، اتحاد وجودی حاصل شود و نحوه کامل آن در
حضرت آدم و انبیا حاصل شده اما در دیگر انسانها هم توانایی دستیابی به آن را
دارند.
مفهوم دیگر سجده است. وی میگوید سجده فرشتگان
در اینجا به معنای خضوع و اطاعت است یعنی فرشتگان مطیع و در خدمت انسان کامل قرار
گرفتند. علامه طباطبایی میگوید مسجود فرشتگان، حقیقتِ خلیفه الله بود نه شخص
صرفاً حضرت آدم، بلکه یک مصداق آن حضرت آدم و یک مصداق آن هم انبیا هستند و یک
مفهوم آن هم برای انسان مؤمن محقق میشود یعنی ساختار جریان وجود که فرشتگان معتقد
به آن هستند در خدمت انسان کامل قرار دارد.
سکونت در بهشت هم نکته دیگری است که علامه
طباطبایی به آن اشاره میکند و میگوید منظور سکونت در بهشت موعود یا بهشت مادی
نبوده بلکه بهشت برزخی است اما نوعِ انسان از آن بهشت خارج میشود لذا اصل حضور
انسان بودن در بهشت است و بعداً از بهشت خارجی میشود. برای بررسی نظرات شخصی
همانند علامه طباطبایی باید کلیدواژههای اصلی وی را بررسی کنیم. برای مثال وی میگوید
همه حقیقت تفصیلی دین بر اساس انقیاد است و اساساً فلسفه خلقت را با همین توضیح میدهد.
نکته مقابل انقیاد، نگاه استقلالی انسان به خودش است. این مسئله دائماً در المیزان
تکرار میشود.
وی به دو هبوط قائل است. علامه طباطبایی به آیه
۳۰ سوره بقره اشاره میکند که خداوند فرموده است: « وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ
لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً ۖ قَالُوا أَتَجْعَلُ
فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ
وَنُقَدِّسُ لَکَ ۖ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ؛ و (به یاد آر)
وقتی که پروردگارت فرشتگان را فرمود که من در زمین خلیفهای خواهم گماشت، گفتند:
آیا کسانی در زمین خواهی گماشت که در آن فساد کنند و خونها بریزند و حال آنکه ما
خود تو را تسبیح و تقدیس میکنیم؟! خداوند فرمود: من چیزی (از اسرار خلقت بشر) میدانم
که شما نمیدانید» بر این اساس انسان توبه کرد و مشمول هدایت تشریحی شد. نکته مهم
این است که وی میگوید اینها اشاره به ساختار تکوینی انسان است و ما میتوانیم
نوعی از انسان شناسی را بر اساس این آیات مورد توجه قرار دهیم. وی میگوید انسان
قرار نبود داخل بهشت بماند بلکه باید از آنجا در راستای حقیقت خلافت خود خارج میشد.