دکتر ریحانه داوودی در همایش ملی «بنیادهای فلسفی علوم انسانی و اجتماعی (1)؛ مبانی انسانشناختی» بیان کرد: از نظر فارابی کمال بسیار ضروری است و به صورت فطری در نهاد انسان گذاشته شده اما در نظر مزلو، فقط برای آرامش ما ضرورت دارد و در ساحت روان، این میل در ما به وجود میآید.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، دکتر ریحانه داوودی، دانشآموخته دکتری فلسفه و کلام اسلامی، در سخنرانی خود اظهار داشت: در نگاه فارابی کمال جسمانی ضرورت دارد چون وی
قائل به ارتباط نفس و بدن است. وی روشی هم برای دستیابی به کمال جسمانی بیان میکند
اما وی به شرطِ دو آگاهی هم اشاره میکند و میگوید برای اینکه افکار انسان قابلیت
حسن و قبحپذیری داشته باشند باید در این ساحت که آیا این فعل خوب است یا خیر و
همچنین از کجا میدانم این فعل خوب است یا بد؟ به آگاهی دست پیدا کند. وی در هیچ
جایی از این قاعده روی بر نمیگرداند اما مزلو ضرورت کمال جسمانی را فقط در این حد
میداند که انسان زنده بماند. وی اشاره دارد که این نیازها باید فقط در حد ضرورت
برطرف شود.
درباره ساحت ارتباطی باید گفت که بر اساس نگاه
فارابی، انسانها به لحاظ فطری، ضروری و عقلی نیازمند ارتباط با دیگر افراد هستند
و ارتباط باید بر اساس محبت باشد اما مزلو نیاز انسان به ارتباط با دیگران را برای
رفع نیاز محبت، تعلق و پذیرفته شدن میداند. فارابی ضرورت این ارتباط را به نگاه
هستی شناسی خود و تعاون و همکاری ربط میدهد و میگوید مسئله آگاهی هم در اینجا
اهمیت دارد و هر نوع ارتباطی را به راحتی نمیپذیرد. اما وقتی انسان کامل و
خودشکوفا را در نگاه فارابی و مزلو مورد توجه قرار میدهیم نوع این ارتباط تغییر
پیدا میکند. از نظر فارابی، فیلسوف از نظر درکی که از هستی دارد میداند که
انسانها، هم در عالم ماده و هم مجردات به همدیگر نیاز دارند و به تنهایی نمیتوانند
به سعادت یا کمال برسند و به همین دلیل ارتباط با انسانها از نظر فیلسوف بر اساس
نظام فیض و محبت است اما مزلو مشخص نمیکند که انسان خودشکوفا از کجا احساس
مسئولیت در قبال سایر افراد را در وجود خودش به دست میآورد بلکه صرفاً بیان میکند
به علت شناختی که انسان خودشکوفا پیدا میکند در این ساحت قرار میگیرد.
درباره کمال هیجانی باید گفت که خاستگاه این
کمال از نگاه فارابی برگرفته از یک منبع اصیل است یعنی یا انسان فیلسوف و کامل،
خودش این منبع اصیل را مشاهده کرده یا از طریق میانجیگری اخلاق، زیست اخلاقی برای
وی کشف شده است. فارابی اعتقاد دارد که حقیقت یکسان است لذا اگر هر انسان کاملی را
جای دیگری بگذاریم وی همان رفتاری را انجام میدهد که نفر قبلی داشته است چون این
کنش و واکنشها از یک منبع اصیل نشأت گرفتهاند اما مزلو چنین نگاهی ندارد و میگوید
فرد با شناخت خود و پیرامون، به شناخت هستی میرسد ولی این شناخت از جای ثابتی
تغذیه نمیشود؛ به همین دلیل ممکن است افراد نقطه نظرات متفاوتی داشته باشد.
انسان کامل و خودشکوفا از نظر فارابی و مزلو، هر
دو در پی حل مسئله هستند. در زمینه فرهنگپذیری نیز نگاهها یکسان است و هر دو
قبول دارند که انسان کامل و خودشکوفا، فرهنگی که در راستای سعادت و کمال انسان
نباشد را نمیپذیرند اما فیلسوف از نگاه فارابی برای رفع این مشکلات تلاش میکند.
درباره کمال عقلی هم باید گفت در نگاه فارابی نهایتِ معرفت، حقایقی از هستی است که
ممکن است انسان کامل درک کند اما مزلو صرفاً اشاره میکند انسانی که به مرحله
خودشکوفایی رسیده صرفا خودش و دیگران را شناخته است.
درباره کمال معنایی هم باید گفت که این امر نقطه
نظری مهم در نگاه این دو نفر است. در نگاه مزلو، بحث معنا ممکن است برای همه انسانها
به وجود بیاید اما آن را در بالای هرم مطرح میکند و تقریبا یک درصد مردم ممکن است
دنبال آن باشند. فارابی خاستگاه آن را روحانی و آسمانی میداند یعنی انسان باید
دنبال کشف آن باشد اما از نظر مزلو، هر کسی میتواند بر اساس شخصیت خودش، معنایی
را جعل کند.