دکتر محسن ابراهیمی، دانشآموخته دکترای فلسفه از دانشگاه اصفهان، در همایش ملی «بنیادهای فلسفی علوم انسانی و اجتماعی (1)؛ مبانی انسانشناختی» اظهار داشت: علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، میان دو معنا از اعتبار جمع کرده و معنای سوم و جدیدی برای اعتباریات بیان میکند.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، گزارشی از سخنرانی دکتر ابراهیمی در همایش از نظر میگذرد:
معانی اعتباریات
مهمترین خصوصیاتی که علامه طباطبایی
در تبیین اعتباریات بیان میکنند این است که این اعتباریات برهانناپذیر هستند و
مطابَقی فراتر از وهم ندارند لذا متصف به صدق و کذب نمیشوند چون ذهن آنها را برای
رفع نیازهای خود ساخته و تنها متصف به لغویت یا عدم لغویت میشوند. معنای دیگر
اعتبار در زمینه اصالت وجود است. علامه طباطبایی میگوید ماهیت، نمود و ظهوری از
وجود است؛ بدین شکل که ماهیت ظهوری از امر حقیقی است. دقت در این معنا مشخص میکند
که تعریفِ عامِ اعتبار بر بحثِ اعتباریاتِ ماهیت نیز صادق است چراکه گزارهِ ماهیتِ
موجود، نوعی مجاز دانسته میشود که منشأ آن، اعطای حد وجود به ماهیت است.
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان،
میان این دو معنا از اعتبار جمع کرده و معنای سوم و جدیدی برای اعتباریات بیان میکنند
که برپایه مفهوم حق، ذکر میشود. در فلسفه صدرایی، بیان شده که وجود و حق با
هم مترادف هستندبنابراین اصالت حق، تعبیر دیگری از اصالت وجود است لذا برای مثال
آیه « یَوْمَئِذٍ یُوَفِّیهِمُ اللَّهُ دِینَهُمُ الْحَقَّ وَیَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ
هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ؛ در آن روز خدا حساب و کیفر شایسته آنها را تمام و کامل
خواهد پرداخت و خواهند دانست که خداوند حق آشکار است» (نور/۲۵) دلالت بر آشکار
بودن حق میکند و سایر امور متصف به حق بودن میشوند.
رابطه علوم انسانی و اعتباریات
علامه طباطبایی در جلد هفتم المیزان
به بحث از اعتباریات میپردازند و بیان میکند که سرمنشأ اعتباریات، حق اصیل است
و این حق اصیل به خودی خود آشکار است. بر همین اساس امر به عدالت یا نفی از ظلم
نیز اموری حق هستند. بنابراین برای اجتماعِ نوعِ انسانی، از آنجا که امر به عدالت
منجر به تحقق سعادت برای همگان میشود پس امر به ظلم، حکمی باطل است چون موافق با
این نظام نیست. در اینجا علامه طباطبایی در نگاهی کاملتر، حقیقت خارجی را سرمنشأ
اعتباریات بیان میکند. از این رو مشخص میشود که وی معنای جدیدی از اعتبار بیان
میکند که متفاوت از معنای اعتبار در اصول فلسفه و روش رئالیسم است که نیاز به
بازخوانی دارد.
در بازخوانی معنای اعتبار بیان میشود
که حقیقت وجود همانند نور موجب آشکار شدن نمودهایی از آن برای انسان در قوای
ادراکی میشود لذا فیلسوف میتواند به شناخت نظام هستی بپردازد. انسان برای تامین
نیازهای خود نیازمند این است که عناوین اعتباری بسازد؛ به عنوان مثال اعتبارِ
ملکیت، در راستای بیان دسترنج فرد ساخته میشود و انسان برای بهرهگیری از کمال در
شئون مختلف انسانی، این عناوین را میسازد. بر همین اساس است که گفته شده اعتبار،
ساحتی مربوط به وجود انسان است. در نتیجه میتوان گفت از آنجا که موضوع علوم
انسانی، افعال آگاهانه انسانی است بنابراین اعتباریات نقش زیادی در علوم انسانی
دارند اما با توجه به معانی دو گانه اعتبار میتوان تبیین کرد که نیازمند توجه به
معنای دوم از اعتبار هستیم چراکه با توجه به معنای اول از اعتبار در علوم انسانی،
صرفاً این نتیجه به دست میآید که اعتباریات، نشانی از تصرف وهم در قوای فعاله
انسان هستند اما این به معنای تنزل در جایگاه علوم انسانی است.