بسیاری از شارحان و مفسران دیدگاه علامه، علوم عملی اعتباری علامه را با حکمت عملی یکسان گرفته اند. ولی با بررسی آثار ایشان دیده می شود که ایشان علوم عملی اعتباری را هیچگاه مُرادف و اینهمان با حکمت عملی قرار نداده اند. هر چند علامه علوم را به عملی و نظری تقسیم کرده و علوم عملی را همان اعتباریات می دانند.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، دکتر حسام الدین شریفی که در همایش ملی «حکمت عملی؛ چیستی، مبانی، و روشها» سخن میگفت،افزود: حکمت عملی یکی از شاخه های حکمت به معنای عام،
از زمان ارسطو، به شمار می رفته و در دوران اسلامی هم همینطور بوده است. اما در در
دوران معاصر و نزد فیلسوفانی چون علامه طباطبایی، علومی هستند که بیشتر در امور
اجتماعی به کار برده می شوند. در برخی از آثار علامه، ایشان از امور اعتباری به
عنوان علوم عملی یاد می کنند.
مقایسه بین حکمت عملی و علوم عملی اعتباریِ
علامه طباطبایی از این جهت حائز اهمیت است که به ما روش تحقیق در این علوم را
ارائه داده و نوع این علوم را به لحاظ معرفت شناسی و ارزش واقعی روشن می سازد. همچنین،
جایگاه هر یک از این علوم و انتظارات ما نیز از آنها، به اندازه جایگاه خودشان،
مشخص می شود.
در خصوص نسبت حکمت عملی و علوم عملی اعتباری،
پیش از هر چیز بایستی روشن شود که حکمت عملی چه چیزی بوده و چه مؤلفه هایی دارد.
پس از آن، علوم عملی اعتباری نیز بررسی شود. در نهایت می توان به مقایسه ای دقیق
پرداخت.
پس در گام نخست به این امر می پردازیم که حکمت
عملی چه مؤلفه ها و ویژگی هایی را، از نظر حکمای سابق، داشته است. لازم به ذکر است
که چیزی که در این تحقیق بیشتر مدّنظر بوده، مراجعه به آثار فارابی و ابن سینا
بوده تا بتوانیم مؤلفه های حکمت عملی را از میان آن استخراج نماییم.
نخستین ویژگی ای که برای حکمت عملی می توان
برشمرد این است که حکمت عملی از گزاره های کلی ثابت و مفاهیم عقلی و غیرحسّی و
غیرخیالی تشکیل شده است تا واقعیت اشیاء را همانگونه که هست بر ما آشکار سازد. پس
حکمت عملی علمی است که واقعیت افعال ارادی انسان را بررسی میکند. به لحاظ روشی هم،
روش برهانی است که می تواند واقعیت اشیاء ر ا برای ما روشن سازد.
دومین ویژگی؛ حکمت عملی باعث کمال و توسعه قوه
عاقله انسان می شود، چراکه هر صورت عقلانی که در نفس نقش ببندد یا بر نفس افاضه
شود باعث تکامل و گسترش قوه عاقله انسان خواهد شد.
ویژگی سوم این است که حکمت عملی قرار است از
واقعیت اشیاء حکایت کند.
ویژگی چهارم این است که با توجه به اینکه قرار
است این علم گزارش از واقع ارائه کند، طبعاً گزاره ها و قضایای بکار رفته در آن،
گزاره ها و قضایایی هستند که نحوه بیان آنها به صورت اخباری هست، نه از نوع
انگیزشی یا انشایی!
ویژگی پنجم؛ چنانکه اشاره شد، حکمت عملی از روش
قیاس برهانی استفاده می نماید نه از روش هایی چون خطابه و جدل و ...
ویژگی ششم؛ حکمت عملی مانند دیگر علوم حکمی،
عملی است عقلانی و بایستی توسط عقل نظری کسب شود. پس قوه مُدرکِ آن، عقل نظری است.
ویژگی هفتم؛ حکمت عملی به دو دسته حقیقی و
غیرحقیقی قابل تقسیم است.
حال در ادامه، به بیان خصوصیات علوم عملی
اعتباری می پردازین تا در ضمن آن تفاوت های این علوم با حکمت عملی به روشنی بیان
گردد.
1-غیرثابت و متغیر بوده و به واسطه اعتبارهای
متفاوتی که انسان ها می کنند، بر اساس شرایط و اقتضائات آن زمانِ خاص این اعتبارات
صورت می گیرد.
2-غیریقینی و غیرمطابق با واقع بوده و نفس
الأمری برای آن ها متصوّر نمی توان بود. چراکه بر اساس نیازهای غریزی و مادّی
انسان شکل می گیرند. نیازهایی که تمام حقیقت انسان را شامل نمی شود.
3-چون این علوم مطابق با واقعیت انسان نیستند و
حقیقت افعال آدمی را نشان نمی دهند، پس از مفارغت نفس از بدن، این علوم باطل می
شوند و ارزش و کارآیی خود را از دست می دهند.
4-این علوم صرفاً برای آن هستند که انسان را
برانگیخته کنند تا به سوی انجام کاری سوق پیدا کند.
5-این علوم اعتباری از گزاره ها و قضایای جدالی
و خطابی استفاده کرده و روش آن ها هم از همین سنخ است.
6-از نظر علامه طباطبایی، مُدرکِ علوم عملی
اعتباری، عقل عملی است.
نتیجه گیری:
علوم عملی اعتباری، غیربرهانی هستند، قیاس جدلی
و خطابی در آن ها به کار برده می شود، و با توجه به اینکه عقل عملی در چینش قیاس و
استفاده از آن ها به کار می رود، می توان به این نتیجه رسید که علوم عملی اعتباری
در حقیقت همان علوم عملی غیرحقیقی هستند که دیگر حکما به عنوان علوم عملی خطابی،
جدلی، انشایی، یا شعری در آثارشان -به ویژه در آثار منطقی- یاد کرده اند.
بنابراین، بنظر علامه طباطبایی درصدد بوده اند
که گوشزد نمایند که علوم انسانی و علوم اجتماعی امروزین، همان علوم غیرحقیقی و
خطابی و جدلی و انشایی هستند که از گذشته رواج داشته است. در نتیجه نباید آن ها را
حکمت عملی دانست.