غلامرضا زکیانی، امروز شنبه ۱۳ اسفندماه، در همایش «تاریخ منطق در جهان اسلام» گفت: نتیجه ترفند بوعلی این است که اگر استدلالهای شرطی را با ترفند او با عنوان قیاس استثنایی ذیل قیاس قرار دهیم، اکثر استدلالهای فلسفی ذیل قیاس قرار میگیرند و بدین ترتیب از تنگنای قیاس خارج میشویم.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران به نقل ازخبرنگار
ایکنا، غلامرضا زکیانی، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، امروز شنبه ۱۳ اسفند
در همایش «تاریخ منطق در جهان اسلام» با موضوع «تنگنای قیاس؛ از ارسطو تا ابن سینا» به
سخنرانی پرداخت که در ادامه گزیده آن را میخوانید:
اگر بخواهیم موضوع تنگنای قیاس را در عناوین دروس رسمی دنبال کنیم، جواب
این است که ما منطق را علم بدانیم یا ابزار؟ این بحث مربوط به فلسفه منطق است و از
قدیمالأیام محل بحث بوده و ما به سادگی از کنار این بحث رد میشویم، در حالی که نباید
اینطور باشد، چراکه اگر کارآمدی منطق برای کسی اهمیت داشته باشد، با بحث تنگنای قیاس
مواجه خواهد شد. درباره مفهوم تنگنای قیاس باید گفت که ارسطو سه شکل و چهارده قیاسِ
منتج دارد. البته بوعلی و افراد بعد از وی چهار شکل و نوزده منتج دارند؛ هرچند این
امر به قبل از بوعلی تا زمان جالینوس نیز نسبت داده شده است، اما مهم نیست که چهارده
ضرب باشد یا نوزده، بلکه اینها شامل گزارههای حملی هستند که شامل بسیاری از نسبتها
و استدلالها نمیشوند.
استفاده نکردن ارسطو از سیاق ربطی
ارسطو و ابن سینا و بزرگان بین آنها به این مشکل برخوردهاند و برای آن
راهکارهایی ارائه دادهاند که بنده به راهکار ارسطو و ابن سینا اشاره میکنم. ارسطو
برای اینکه گرفتار این چهارده ضرب نشود یا بتواند از ترفندی بهره بگیرد که مسائل دیگر
را با این چهارده ضرب حل کند، به جای فعلِ ربطی از فعلِ تعلق داشتن استفاده میکند.
این امر در سنت سینوی هم جا افتاده که هر بتا آلفاست، هیچ بتایی آلفا نیست، برخی بتاها
آلفا هستند و برخی بتاها آلفا نیستند. ارسطو با این سیاق آشناست، اما به عمد در فصول
چهارم، پنجم و ششم کتابش حتی یکبار از سیاق ربطی استفاده نمیکند.
ارسطو در عبارت، قیاس، برهان و جدل همواره از سیاق تعلقی استفاده میکند.
در اینجا محمول مقدم بر موضوع است. ممکن است این سؤال پیش بیاید که شاید چنین موضوعی
در زبان یونانی وجود نداشته است، اما اگر به کتاب ارغنون ارسطو مراجعه کنید، متوجه
میشوید که سیاق ربطی برای ارسطو وجود داشت. بنابراین اگر وی از سیاق تعلقی استفاده
کرده است، باید دلیل آن را پیدا کنیم. وی از چند مثال استفاده میکند. یکی از مثالها
این است که اگر آلفا به هر بتا و بتا به هر گاما تعلق بگیرد، باید گاما به هرکدام از
آنها تعلق بگیرد. بدین ترتیب تأکید میکند که از سیاق تعلقی استفاده میکند.
دلایل بهرهگیری ارسطو از سیاق تعلقی
ارسطو برای استفاده از این شکل قیاس دلایلی دارد؛ یکی از دلایل، همان تنگنای
قیاس است، چراکه اگر از فعل ربطی استفاده کند امکان نداشت بتواند مثالهای خود را به
شکل قیاس نشان دهد. ارسطو میخواهد از توسعی که در معنای تعلق گرفتن وجود دارد استفاده
کند و مواردی را از هندسه بیاورد. درباره تلاش ارسطو پس از استخراج سه شکل خود برای
نشان دادن قیاس، لازم است به مثالهایی اشاره کنم. یکی از مثالها این است که چرا فرد
پس از صرف شام پیادهروی میکند؟ فرض کنید پیادهروی پس از صرف شام، گاما، گوارش درست،
بتا و سلامتی آلفا باشد. پس گوارش درست به پیادهروی بعد از صرف شام تعلق میگیرد و
همین امر موجب سلامتی است. اینها نشان میدهد که وی چه تلاشی کرده تا این استدلالها
را در قالب علم منطق نشان دهد. البته باید دانست که سیاقهای تعلق گرفتن بسیار متعدد
هستند.
از ترفتد ارسطو به این نتیجه میرسیم که اگر وی از سیاق ربطی استفاده میکرد،
نمیتوانست مثالهای خود را به درستی اثبات کند و به همین دلیل از سیاق تعلقی استفاده
کرد. طبق استدلال بنده، بعد از ارسطو، جالینوس نخستین منطقدانی است که قیاسهای شرطی
را، که رواقیون کشف کرده بودند، به عنوان قسیمِ قیاسهای اقترانی مطرح میکند. بعد
ابن سینا اسم قیاسهای شرطی را استثنایی گذاشت. جالینوس میگوید قیاس سه دسته و شرطی
یا حملی یا نسبی است.
نقش فارابی در علم منطق
فارابی نخستین منطقدان مسلمان است که قیاس را به دو دسته اقترانی و شرطی
تقسیم میکند. البته وی به هیچ وجه اسم شرطیها را از ابن سینا نمیگیرد، بلکه قیاسهای
ارسطو را در یک قسم و قیاسهای رواقیون را در یک دسته دیگر جای میدهد. اما چرا ابن
سینا همانند ارسطو از سیاق تعلقی استفاده نکرد؟ وی به دنبال صوریسازی قیاس بود و به
همین دلیل تلاش میکرد یا به بیان دیگر نمیتوانست از تعلق گرفتن استفاده کند، بلکه
به جای اینکه بگوید الف به هر جیم تعلق میگیرد میگوید هر جیم، الف است. علت تمایل
بوعلی به این شیوه نیز، فرفوریوس، شاگرد نامدار افلوطین است که میگوید من با جوهر
و مباحث هستی شناسی کاری ندارم بلکه سراغ کلیات خمس، میرود یعنی خودش را از جدل و
برهان ارسطو بیرون میکشد و نتیجه سلبی آن حذف مقولات از منطق ارسطو بوده است و این
امر بر ابن سینا هم تأثیر میگذارد.
برخلاف اصطلاح رایج که معروف است ابن سینا منطقی یک بخشی و منطقی ۹ بخشی
دارد باید گفت که ابن سینا منطق ۹ بخشی ندارد. وی میگوید ندانستن مقولات هیچ خللی
بر آموزش منطق وارد نمیکند، بلکه اصطلاحِ شرطی را روی اقترانهای خود میگذارد. این
تقسیمبندی بوعلی را امروزه همانند وحی منزل در کلاسهای خود بیان میکنیم غافل از
اینکه این تقسیمبندی ایراداتی هم دارد و مثلاً بنده هرچه فکر میکنم قیاس استثنایی
چه چیزی را از قیاس به ارث برده است به نتیجهای نمیرسم، چون هیچ چیزش شبیه قیاس نیست،
بلکه برای اینکه وی از این تنگنا خارج شود، استثنایی که بسیار هم کارآمد است را تبدیل
به قیاس کرد و ما هم امروزه آن را با عنوان قیاس میشناسیم. نتیجه ترفند بوعلی این
است که اگر استدلالهای شرطی را با ترفند وی با عنوان قیاس استثنایی ذیل قیاس قرار
دهیم، اکثر استدلالهای فلسفی ذیل قیاس قرار میگیرند و بدین ترتیب از تنگنای قیاس
خارج میشویم. البته این امر مکافاتهایی دارد که
مجال پرداختن به آنها نیست.