به گزارش روابط عمومی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، نشست علمی «یک برش تاریخیِ گریزناپذیر برای فهم فلسفۀ اسلامی (معرفی طرح تصحیح طبقات)» در روز شنبه 20 خردادماه 1402 ساعت 18-14 در محلّ مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد. در این مراسم آقایان حسین نجفی، داوود حسینی، سیداحمد حسینی سنگچال، و رضا درگاهیفر به ایرادِ سخنرانی پرداختند که در ادامه مشروح مطالب ایشان از نظر میگذرد:
هدفِ این نشست معرفی طبقات صدری و جلالی، نشان دادن اهمیت آن برای تاریخ فلسفه، و فلسفهورزی در دورۀ معاصر بوده است. بدینمنظور، سخنرانی نخست به معرفی طبقات و پروژۀ تصحیح پرداخت. سخنرانی دوم به اهمیت تاریخی و محتوایی طبقات در یک نگاه کلی توجه داشت. سخنرانیهای سوم و چهارم این اهمیت تاریخی و محتوایی را در دو موضوع بنیادین فلسفۀ صدرایی با جزئیات به تصویر کشید.
حسین نجفی:
سخنرانی حسین نجفی در دو بخش ارائه شد:
در بخش نخست، وی پس از درآمدی کوتاه بر بستر شکلگیریِ طبقات صدری و جلالی، دربارۀ هویّت تاریخی و متنشناختیِ این مجموعه سخن گفت. سپس، با اشاره به روایت تاریخیِ مشهور در سیر تکوّن طبقات و تعداد آنها، کاستیهای اساسیِ این روایت را در دو دستۀ «چالشهای متنشناختی» و «چالشهای نسخهشناختی» باز شمرد. بهباور وی، با این کاستیها روایت مشهور اعتبار خود را از دست میدهد و لازم است که با بررسیِ همهجانبۀ نسخههای خطّی و منابع تاریخی، روایتی منسجم و منطقی از سیر تألیف و تکوّن طبقات صدری و جلالی ارائه داد. نجفی بخش نخست سخنان خود را با اشاره به گسترۀ تاریخی و جغرافیاییِ تأثیر طبقات بر اندیشۀ اسلامی به پایان بُرد.
بخش دوم این سخنرانی، به معرّفیِ پروژۀ تصحیح انتقادیِ طبقات اختصاص داشت. وی در این بخش، پس از اشاره به سابقۀ تصحیح بخشهایی از طبقات، خاطرنشان کرد که هیچیک از این تصحیحها بهصورت همهجانبه و انتقادی انجام نگرفته و تناظر طبقات صدری و جلالی با یکدیگر و روابط بینامتنیِ آنها تاکنون مغفول مانده است. این کاستیها در پروژۀ تصحیح طبقات برطرف خواهند شد و این مجموعه بههمراه مقدّمهای تحلیلی/ تاریخی، در قالب پنج مجلّد ارائه خواهد شد. در مقدّمۀ این تحقیق، تاریخ حوزۀ فلسفیِ شیراز، تقابل مدرسۀ دشتکی و دوانی با یکدیگر و سیر شکل گیریِ طبقات بررسی خواهند شد. تصحیح متن طبقات نیز با رویکرد حدّاکثری در نسخهشناسی و بهروش انتقادی صورت میگیرد. همچنین، برای سهولت کار خوانندگان و محقّقان، نظام درونارجاعیِ خاصّی برای طبقات تدوین شده است که امکان آگاهی از حواشیِ مرتبط و متناظر با هم را فراهم میکند.
داود حسینی:
داود حسینی در این سخنرانی با عنوان «طبقاتی بر بنیان فلسفۀ ابن سینا؛ معنابخشی به فلسفۀ اسلامی معاصر» دو هدف را دنبال میکرد: جایگاه طبقات را در تاریخ فلسفۀ اسلامی بررسی کند و اهمیت طبقات را برای فلسفهورزی در دورۀ معاصر نشان دهد. به این منظور، او ابتدا روایتی جزئی از تاریخ فلسفۀ اسلامی از ابن سینا تا دورۀ معاصر ارائه کرد.
بر طبق این روایت ایدههای بنیادین ابن سینا در فلسفه شامل موضوع متافیزیک، تمایز وجود و ذات و تمایز ممکن و واجب هستند. سپس او روایت تاریخی خود را بر اساس چند نقطۀ عطف بیان کرد. نخستین نقطۀ عطف نزاع بر سر تفسیر ایدههای بنیادین فلسفۀ ابن سینا در قرون اولیه پس از اوست. از منظر برخی (نظیر خیام) وجود عینیت ندارد و از منظر برخی (اتباع مشائیان) وجود امری عینی است. در این میان چارچوببندی فخر رازی در المباحث المشرقیة نقش مهمی در ادامۀ این نزاع داشته است. طوسی در شرح اشارات و تجرید در این میان تفسیر سومی از ابن سینا ارائه کرده است که بر طبق آن وجود و ذات صرفاً در تصور و نه در خارج از یکدیگر متمایز هستند. نقطۀ عطف بعدی این تاریخ نزاع بر سر تفسیر طوسی است که در طبقات صدری و جلالی صورت پذیرفته است. از نظر دوانی وجود همان ذات واجب است و از نظر دشتکی وجود امری انتزاعی است. این نزاع از مدرسۀ شیراز به مدرسۀ اصفهان منتقل میشود و صورت جدیدی در نزاع میان میرداماد و صدرا مییابد. هر کدام از این دو شخصیت نظریهای دارند که ترکیبی از نظریات دوانی و دشتکی است. پایهگذاری مدرسۀ تهران به دست حامیان فلسفۀ صدرایی نقطۀ عطف دیگری در این تاریخ است. تفسیر مدرسۀ تهران به دورۀ متاخر میرسد. در دورۀ متاخر مواجهۀ علامه طباطبایی و شهید مطهری با فلسفۀ غرب نقطۀ عطف دیگری از این تاریخ است. این مواجهه صورت مسئله را تا اندازۀ زیادی تغییر میدهد و به مسئلۀ جدید اصالت وجود منجر میشود.
ادعای داود حسینی در این سخنرانی این بوده است که بدون فهم این نقاط عطف تاریخ فلسفۀ اسلامی نمیتوان به طور معناداری در دورۀ معاصر فلسفهورزی کرد. یکی از این نقاط عطف طبقات صدری و جلالی است که در تاریخ معاصر مغفول مانده است. پروژۀ تصحیحی که گروه حاضر در دست دارند کمکی به روشن شدن این نقطۀ عطف تاریک در تاریخ فلسفۀ اسلامی است تا گامی باشد در جهت معنادار کردن و امکان فلسفهورزی در دورۀ معاصر برای فیلسوفان اسلامی.
سیداحمد حسینی:
سخنرانی سید احمد حسینی سنگ چال با عنوان «تفسیر دوگانه ملاصدرا از قاعده فرعیه و موارد کاربست آن؛ بر اساس جدال دشتکی و دوانی»
این سخنرانی در سه بخش ارایه شد. بخش نخست به بررسی مبانی سید صدرالدین دشتکی اختصاص یافت. «اتحاد موضوع و محمول در وجود» نظریه حمل مورد پذیرش دشتکی است که با عناصری نظیر انکار نسبت، مجمل بودن مشتق و عدم لزوم ثبوت بالفعل مبدا محمول برای موضوع تایید میگردد. قاعده فرعیه مختار دشتکی متناظر با نظریه حمل وی به صورت «اتحاد الموضوع و المحمول یستلزم وجودهما» است. با این همه قاعده فرعیه «ثبوت امر لامر» را متناظر با نظریه حمل «ثبوت شی لشی» دانسته و سعی در تحلیل آن بر مبنای مشهور دارد. الزام ثبوت مثبت له را بر اساس متنی از ابن سینا اثبات میکند و لزوم ثبوت ثابت را نیز بر اساس متنی از ابن سینا و بهمنیار و طبق قانون نسبت به اثبات میرساند.
بخش دوم سخنرانی به بررسی مبانی جلال الدین دوانی اختصاص یافت. «اتحاد موضوع و محمول در وجود» نظریه حمل منتخب دوانی است. او برای تحلیل گزارههایی مانند «زید اعمی» اتحاد در وجود را اعم از اتحاد بالذات و بالعرض دانسته و چهار مطابق برای حمل پیشنهاد میدهد که شرط حداقلی در همه آنها تحقق موضوع و مثبت له در خارج است اما تحقق ثابت در قاعده فرعیه را لازم نمیداند. او قانون نسبت را بر مدار تفکیک ظرف اتصاف و ظرف تحقق اتصاف تبیین میکند و تفسیری خاص از متن ابنسینا ارائه میدهد.
بخش سوم سخنرانی به تفسیر دوگانه ملاصدرا در باب الزام یا عدم الزام ثبوت ثابت اختصاص یافت. متنهایی که ثبوت ثابت را لازم میشمرند متاثر از ادله دشتکی اند و متون به نفع عدم الزام ثبوت ثابت متاثر از دوانی اند. این ناسازگاری در موارد کاربست قاعده فرعیه نیز به چشم میآید. ملاصدرا علیرغم تصریح به خروج تخصصی شکل طبیعی هلیات بسیطه - الانسان موجود - از ذیل قاعده فرعیه استدلالی به نفع اصالت وجود با محوریت شمول قاعده فرعیه نسبت به شکل طبیعی هلیات بسیطه اقامه میکند. تحلیل عکس الحملی هلیات بسیطه - هذا الوجود انسان - را نیز مشمول قاعده فرعیه میداند. توجه به این نکته مهم است که ملاصدرا شکل طبیعی هلیات بسیطه و مدل عکس الحملی آنرا مشمول قاعده فرعیه به قرائت دوانی میداند. با فهم این ناسازگاری باید مبنای نهایی ملاصدرا را بدست داد و بقیه موارد را طبق قاعده فرعیه مختار وی بازسازی کرد.
رضا درگاهیفر:
سخنرانی رضا درگاهیفر با عنوان «نظریه ترکیب اتحادی ماده و صورت؛ ملاصدرا در امتداد صدرالدین دشتکی»
صدرالدین دشتکی مبدع نظریۀ ترکیب اتحادی ماده و صورت است و نظریهاش را در حواشی قدیم و جدید بر شرح قوشچی بر تجرید الاعتقاد تبیین کرده است. ملاصدرا نیز این نظریه را پذیرفته است و در اسفار، برای تبیین، استدلال و دفع اشکالات این نظریه، گام به گام با متنهای دشتکی در حاشیۀ جدید، حرکت کرده و همراه شده است. ملاصدرا کوشیده است با مبانی ویژۀ خود در وجودشناسی، این ترکیب را توضیح دهد و بر این اساس معتقد است دشتکی خود از عهدۀ تبیین دقیق این نظریه بر نیامده و به همین دلیل وجود خارجی اجزای مرکب را انکار کرده است. دشتکی معتقد است در ترکیب اتحادی اجزای مرکب وجود بالفعلی ندارند و کثرت آنها تنها تحلیلی عقلی است. دشتکی نخست ترکیب را بر دو قسم انضمامی و اتحادی تقسیم میکند و بر این نکته تفطن و تصریح دارد که نظریۀ جدیدی را مطرح کرده است و برای نخستین بار، عنوان «ترکیب اتحادی» را به کار میبرد. او البته معتقد است شواهدی به سود این نظریه در عبارات شیخ رئیس و بهمنیار موجودند. استدلال مهم دشتکی بر ترکیب اتحادی، صحت حمل کل و اجزا بر یکدیگر است، زیرا مفاد حمل، اتحاد است. دشتکی برخی اشکالات بر این نظریه را نقل میکند و پاسخ میدهد، و نتیجه میگیرد که هر ترکیب حقیقی، چه مرکب متشابهالاجزا باشد چه مختلفالاجزا، اتحادی است. نیز هرچند انسان مرکب از دو جهت مادی و مجرد است، ترکیب اتحادی در مورد انسان نامعقول نیست. او معتقد است در انسان نیز نفس مجرد، جزء بالقوه است نه بالفعل. اما باید توجه داشت که مراد وی از بالقوه بودن جزء این است که بهصورت مجزا و مستقل از کل موجود نیست و در حال اتحاد با کل موجود است. او خود به تصریح، امر موجود در خارج را بر دو قسم موجود بالقوه و موجود بالفعل میداند و معتقد است اجزا موجود در خارجاند، اما موجود بالقوهاند.
ملاصدرا بر اساس مبانی خاص وجودی خود، تقریر ویژهای از ترکیب اتحادی عرضه کرده است. او در نگارش این بحث در جلد پنجم اسفار، از عبارات دشتکی در حاشیۀ جدید بهرۀ فراوان و گسترده برده است. استدلالهای ملاصدرا بر این نظریه همان استدلالهای دشتکیاند. ملاصدرا ادعا میکند دشتکی تبیین رضایتبخشی از این نظریه به دست نداده است و دیدگاهش با اشکالی اساسی روبهروست، بهویژه که اجزای مرکبی مانند اسب را بالقوه دانسته است. ملاصدرا در پاسخ دو اشکال از اشکالهای ترکیب اتحادی، دیدگاهی متفاوت با دشتکی یافته و پاسخ دشتکی را نپذیرفته است. اما به نظر میرسد در نهایت تقریر ملاصدرا تفاوتی اساسی با تقریر دشتکی ندارد، مگر در پارهای مقدمات وجودی مربوط به نظریۀ وجود. ملاصدرا دیدگاه بالقوه بودن اجزا در مرکب اتحادی را، بهویژه در انسان و حیوان صحیح ندانسته است. اما به نظر میرسد مراد دشتکی از «بالقوه» آن نیست که ملاصدرا به وی نسبت میدهد و اشکال ملاصدرا وارد نیست. در نهایت ملاصدرا برای حل اشکال بالقوه یا بالفعل بودن اجزای بدن محسوس در مرکبی مانند انسان یا اسب، معتقد میشود که بد محسوس بدن اصلی نفس نیست و مسیری دیگر را میپیماید.
هدف اصلی این سخنرانی نشان دادن این نکته است که متون دشتکی در حاشیۀ شرح جدید تجرید، حضوری مهم و تعیین کننده در اسفار ملاصدرا دارد و برای فهم دقیق کلام ملاصدرا در این بحث و ارزیابی دیدگاه و عبارات وی، توجه به عبارات و نظریات دشتکی، ضروری است. او بخشهای زیادی از عبارات دشتکی در حاشیۀ جدید را عیناً یا با اندک تغییرات در این بخش از اسفار نقل کرده است و گام به گام با دشتکی پیش رفته است.