به گزارش روابط عمومی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران و به نقل از ایکنا، مهدی عبداللهی، عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، که در ششمین روز از سلسلهنشستهای «حسینیه حکمت (2)؛ روایت حکمی از قیام حسینی» که به همت گروه «فلسفه اسلامی» مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار میشود، با عنوان «جایگاه حب در کنش انسانی در صحنه عاشورا» در روز دوشنبه 9 مردادماه 1402 به ارائه سخنرانی پرداخت، ضمن تبیین و تحلیل نحوه شکلگیری کنشهای ارادی انسانها تصریح کرد: صحنۀ کربلا تابلویی تمام قد از تاریخ بشریت است، تصویری روشن از کنشهای ارادی انسانهای مختلف در موقعیت تزاحم خواستههای مختلف با یکدیگر.
در ادامه گزیده سخنان وی را میخوانید:
مسئله کنش انسان از موضوعات مهم در طول تاریخ اندیشه بوده و فلسفه و دانشهای مختلف انسانی این موضوع را از منظرهای مختلف مورد بررسی قرار دادند. در بیان اهمیت این مسئله میتوان به این مقدار بسنده کرد که طبق بسیاری از تعاریفی که برای علوم انسانی مطرح میشود موضوع علوم انسانی کنش انسانی است. هر چند با این تعریف خیلی همراهی نداریم و موضوع علوم انسانی را اعم از کنش انسانی قرار میدهیم ولی دست کم این مسئله از این تعریف آشکار است که یکی از موضوعات مهم در قلمرو علوم انسانی کنش انسان است. از سوی دیگر مسئلهای که میخواهیم به آن بپردازیم تحلیل فلسفی کنش ارادی انسان و نحوه تحقق این کنش و مولفههای تاثیرگذار بر کنش انسان است و باید با این نگاه سراغ تحلیل وقایع صحنه کربلا برویم.
بر همین اساس توضیح مختصری درباره اصل نظریه مطرح میکنم. مسئله تحلیل و تبیین کنش انسانی به مثابه یک ابرنظریه برای علوم انسانی مطرح است و اندیشمندان علوم انسانی با اتخاذ موضع و دیدگاه در این مسئله به سراغ تبیین و تحلیل مسائل دانشهای مختلف میروند به عبارت دیگر اندیشمندان علوم انسانی نوشته یا نانوشته یک تحلیلی از عوامل و مولفههای شکلدهنده کنش ارادی انسانها در ذهن دارند و بر اساس آن ابرنظریه به بررسی ریزموضوعات و مسائل جزئی میپردازند. لذا نگرش ما و دیدگاهی که در خصوص تحلیل کنش انسانی اتخاذ میکنیم تاثیر زیادی در نگاههای ما در مسائل مختلف در عرصههای مختلف علوم انسانی دارد. به عبارت دیگر دیدگاه ما در تحلیل کنش انسانی به مثابه یک ابرنظریه از مبادی انسانشناختی علوم انسانی است.
تبیین علّی کنشهای انسانی
در طول تاریخ، نظریه کلاسیک در تبیین کنشهای انسانی نظریه علی نامیده میشود. در واقع ما دو نظریه کلی در باب تحلیل کنش انسانی داریم یکی تبیین علی است که در طول تاریخ پیشینه فراوانی دارد و تا امروز استمرار داشته اما نظریه دوم دیدگاهی است که در قرن معاصر شکل گرفته است. پس ما دو نظریه کلی در تبیین کنش ارادی انسان داریم یکی تبیین علی است و یکی تبیین غیر علی. بر اساس تبیین علی عوامل کنش انسان شناخت و معرفت و اراده و تصمیم انسانی است. ما برای اینکه یک کنش ارادی داشته باشیم عوامل روانی و معرفتی پیشینی در وجود انسان شکل میگیرد که شکلدهنده کنش ارادی او خواهند بود. در این زمینه دو عامل اساسی وجود دارد؛ اول شناخت و معرفت به یک کنش چون تا به کنش معرفت نداشته باشیم محال است آن کنش از ما سر بزند و تا فعلی را تصور نکنیم و تصدیق به فایدهمندی آن نکنیم ممکن نیست آن فعل را انجام دهیم.
عامل دوم که در تحقق کنش ارادی تاثیر فراوان دارد مسئله اراده و خواست و حب و میل به یک فعل است. هر انسانی با مراجعه به درون خودش و کاوش در افعالش به راحتی میتواند این مسئله را شناسایی کند و افعالی که از او سر میزند اموری است که به آنها حب دارد. وقتی فعل الف را انجام میدهیم این فعل قطعا باید فعلی باشد که به آن علم داشته باشیم و غیر از شناخت، میل و گرایش و حب نیز داشته باشیم.
معمولا فیلسوفان اسلامی برای تبیین این نگرش از این تعبیر استفاده میکنند که ابتدا کنشی را تصور میکنیم پس از تصور، آن را بررسی میکنیم تا تصدیق به فائده کنیم یعنی حکم کنیم این فعل برای من کنشگر سودمند است. اگر چنین تصدیقی نداشته باشیم آن فعل را انجام نمیدهیم. بعد از آن اشتیاق به فعل در ما شکل میگیرد و به آن فعل سودمند گرایش مثبت پیدا میکنیم و نهایتا تصمیم میگیریم و آن فعل را انجام میدهیم.
مدیریت کنش انسانی
بر اساس این دیدگاه باید نتایج و الزاماتی را پیش بکشیم؛ یکی از نتایج این است مدیریت کنش انسانی با مدیریت نگرشها و انگیزشها امکانپذیر است. برای تسلط بر کنش انسانی و جهتدهی به کنش ارادی انسان، باید عوامل پیشینی و تاثیرگذار را مدیریت کنیم. این نگاه به ما این کمک را میکند هر فرد انسانی برای اینکه کنش خود را مدیریت کند و در قلمرو کنش سراغ کنشهای مثبت برود و ساحت خودش را از اقدام به کنشهای نادرست پیراسته کند باید در زمینه نگرشها و انگیزشهای خودش کار کند. از طرف دیگر رهبران دینی که درصدد هدایت انسانها به مصالح انسانی هستند باید بر اساس این نظریه تحلیل کنش انسانی تلاش خود را بر مدیریت بینش و انگیزش انسانی متمرکز کنند.
مسئله دوم که باید به آن توجه کافی کنیم این است؛ همانطور که ممکن است ما در جانب مولفه اول که عامل معرفتی و بینشی بود دچار نقص معرفتی شویم، مشابه این مشکل در جانب گرایشها و انگیزهها هم وجود دارد. عرصه وجود انسان عرصه پیکار انگیزههای متضاد است. اولا تمایلات مادی با هم تعارض دارند، ثانیا گرایشات مادی با گرایشات روحانی ما در تعارض هستند.
در ادبیات دینی ما مسئلهای به نام غلبه هوای نفس وجود دارد. هوا یعنی خواهشها و گرایشهای انسان که شکلدهنده افعال و کنشهای ارادی ما هستند. این گرایشها همان خواستهها و هواهای ما است ولی در موارد متعدد و در فروض مختلف، در موقعیتهای مختلف با هم تعارض پیدا میکنند و نمیتوانیم در موقعیتهای مختلف همه خواستههای خود را برآورده کنیم چارهای نداریم جز اینکه از میان دو گرایش متضاد یکی را بر دیگران ترجیح بدهیم. سرزمین وجود ما محل پیکار خواستههای متعدد است تا یکی بر دیگری غلبه کند. این غلبه صورتهای مختلفی دارد، گاهی اوقات یک خواهش و گرایشی بر دیگران غلبه پیدا میکند ولی این غلبه غریزی است. نوع دیگر غلبه بر هوای نفس، غلبه عقلانی است و تنها این نوع غلبه است که ارزش اخلاقی دارد.
این توضیحاتی که راجع به اصل مسئله دادیم به روشنی در صحنه کربلا و عاشورا قابل مشاهده است. صحنه کربلا یک تابلوی تمام قد از تاریخ بشریت است، تصویری روشن از کنشهای ارادی انسانهای مختلف در موقعیت تزاحم خواستههای مختلف با یکدیگر. برای نمونه عمر سعد فرمانده جبهه باطل مدتها با خودش درگیر بود. چه اتفاقی در وجود عمر سعد افتاد؟ واقعیت داستان این بود در وجود او دو گرایش متضاد با هم در نزاع بودند از طرفی محبت ملک ری و از طرف دیگر محبت به دوری از آتش جهنم و بهرمندی از بهشت. این دو گرایش متعارض در سرزمین وجود عمر سعد بود تا مادامی که با هم نزاع داشتند کنشی از او صادر نشد هنگامی که این نزاع به پایان رسید و یک طرف غالب شد کنش ارادی از او سرمیزند. درست در نقطه مقابل در وجود حر همین نزاع برپا بود اما نتیجه نزاع در درون او برعکس بود و در درون خودش میل به سعادت اخروی بر میل به فرماندهی دنیا غلبه کرد لذا کنش ارادی که از او صادر شد به کلی متفاوت از کنش عمر سعد و درست نقطه مقابل رفتار عمر سعد بود.
آخرین سخن اینکه صحنه کربلا در همیشه تاریخ جاری است. هر روز هر موقعیتی صحنه نزاع جبهه حق و باطل است، صحنه نزاع معرفت و جهل و گرایشهای الهی و شیطانی با یکدیگر است و ما امیدواریم در این امتحان گرایش روحانی و معنوی را بر گرایش حیوانی ترجیح بدهیم.