به گزارش روابط عمومی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، به مناسبت «روز بزرگداشت ابنسینا» و با اهتمامِ «گروه مطالعات ابنسینا»، در روز چهارشنبه 1 شهریورماه 1402، از ساعت 10-16، نشست «اندیشۀ ابنسینا و فارابی؛ پیوستگیها و گسستگیها» در محلّ مؤسسه، در دو بخشِ صبح و عصر، و بهصورتِ حضوری و مجازی برگزار شد.
در این نشست در پنل صبح دکتر نصرالله حکمت با عنوان «نقش فارابی در بازگشت ابنسینا به مابعدالطبیعه»، دکتر لیلا کیانخواه با عنوان «خداشناسی ابنسینا و فارابی؛ بررسی اشتراکات و تمایزات»، و دکتر احمد عسگری با عنوان «نقش فارابی در دو فهم متفاوت از نظریه محوری «مابعدالطبیعه» نزد ابنسینا و ابن رشد» و در پنل بعدازظهر دکتر سیدحمید طالبزاده با عنوان «اندیشه ابنسینا و فارابی در نسبت با امر سیاسی»، دکتر زهیر انصاریان با عنوان «اقسام حکمت عملی؛ از فارابی تا ابنسینا»، دکتر احمد بستانی با عنوان «از فلسفه سیاسی به الهیات سیاسی؛ ملاحظاتی تطبیقی در اندیشههای سیاسی فارابی و ابنسینا»، و علی امیری با عنوان «مدینه: نقطه تلاقی تفکر فارابی و ابنسینا» به ایراد سخنرانی پرداختند که در ادامه چکیده اظهارات ایشان از نظر میگذرد. در ضمن دبیری علمی این نشست را دکتر فاطمه شهیدی، عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، برعهده داشتند.
دکتر نصرالله حکمت
نقش فارابی در بازگشت ابنسینا به مابعدالطبیعه
ابنسینا که اجمالا با علم الهی آشنا بوده، به منظور فهم کامل این علم، و برای مطالعات تکمیلی سراغ کتاب «مابعدالطبیعهٔ» ارسطو میرود و آن را میخواند اما نمیتواند بفهمد که در این کتاب چه میگذرد؛ چراکه اگر این کتاب میخواهد علم جدیدی تأسیس کند، پس چرا این علم فاقد موضوع و غرض است؟ سرانجام پس از چهل بار خواندن این کتاب به این نتیجه میرسد که علمی جدید و متمایز در آن شکل نگرفته و میگوید: «لا فائدة فی هذا العلم». کتاب را کنار مینهد و از علم مابعدالطبیعه آنگونه که در این اثر بیان شده اعراض میکند و میگریزد. تا اینکه به خواست منطق اتفاق ، رسالهٔ «اغراض» فارابی به دستش میرسد . با خواندن این رساله از یکسو مهر تأییدی میبیند بر فهم خود از کتاب ارسطو؛ از جانب حکیم ابونصر فارابی. از سوی دیگر نقشهٔ راهی مییابد برای تأسیس علمی تازه و متمایز به اسم مابعدالطبیعه. دست به کار میشود و کتاب «الهیات شفا» را خلق میکند که سیر عقلی شیخ در آن مطابق با نقشهٔ راه فارابی است در رسالهٔ «اغراض»؛ الا اینکه وحدت علم مابعدالطبیعه را از فارابی نمیپذیرد و فلسفه را علمی میداند که در بستر تاریخ، سیر استکمالی دارد؛ و هر فیلسوفی میتواند با آرای فیلسوفان دیگر موافق نباشد و رأی خاص خود را داشته باشد .
دکتر لیلا کیانخواه
خداشناسی ابنسینا و فارابی؛ بررسی اشتراکات و تمایزات
یکی از مهمترین مسائل فلسفۀ فارابی، بحث از خدا و صفات او و بررسی رابطۀ او با سایر موجودات است. اما یکی از مشکلات موجود در بررسی آثار فارابی وجود دو نوع آثار متفاوت در بین آثار منسوب به فارابی است. گروهی از آثار سبک و سیاقی سینوی دارند و بسیار به سنت مرسوم فلسفۀ اسلامی نزدیک هستند و گروهی از آثار فاصلۀ قابل ملاحظهای با دیدگاهها و اصول مابعدالطبیعۀ سینوی دارند. به نظر میرسد برای پرهیز از ارائۀ گزارشی مخدوش از آراء فارابی لازم است تا میان این دو دسته از آثار تفکیک انجام شود و بر مبنای این تفکیک پژوهشهای فارابیشناسی انجام شود. در این بحث کوشش میشود تا به طور خاص در بحث خداشناسی تفاوت میان این دو گزارش تا حد امکان روشن شود. بر اساس برخی آثار (قطعی الانتساب)، فارابی خدا را واجب الوجود نمیخواند و نظریۀ فیض را که برای تبیین رابطۀ موجود اوّل با سایر موجودات ارائه کرده، بر اساس وجوب ذاتی و امکان داتی بنا نمیکند؛ لذا به نظر میرسد در این باب، تفاوتهای بنیادینی با فیلسوف خلف خود، ابنسینا دارد. در این قبیل آثار اصطلاح تخصصی فارابی برای خدا «اوّل»، «موجود اوّل» و «سبب اوّل» است و بر خلاف ابن¬سینا خدا را واجبالوجود بالذات نمیداند. او اسماء و صفات متعددی را برای موجود اوّل ذکر کرده است که مهمترین آنها اقدمیت و اکملیت موجود اوّل است که به نحوی دربردارندۀ سایر صفات الهی هستند و سایر صفات در نهایت به آن¬ها ارجاع دارند. فارابی توضیح میدهد که هرچند اسماء و صفات کثیری بر موجود اوّل اطلاق میشود ولی این کثرت موجب کثرت موجود اوّل نشده و موجود اوّل به ذات واحد خود دربردارندۀ همۀ این صفات است. آراء فارابی در این آثار، با وجود تأثیرات فراوانی که بر ابنسینا دارد ولی در بسیاری مباحث کلیدی از او فاصلۀ جدی دارد به حدی که به نظر میرسد این دو فیلسوف در موارد متعددی دارای دو چارچوب فکری متفاوت هستند. اما بر اساس آثار دستۀ دوم، فارابی خدا را واجبالوجود بالذات میداند و او را بر اساس برهان وجوب و امکان اثبات میکند و خداشناسیای را پایهگذاری کرده که تقریبا ابنسینا مطلب جدیدی به آن اضافه نکرده و صرفا آن را بسط داده است.
دکتر احمد عسگری
نقش فارابی در دو فهم متفاوت از نظریه محوری «مابعدالطبیعه» نزد ابنسینا و ابنرشد
ابنسینا در بین حکمای اسلام تحت عنوان مشائی و بلکه رئیس طائفۀ مشاء شناخته شده است، لکن ابنرشد در مواضع متعدد به تلقی و تصویر ابنسینا از محوریترین مفهوم مابعدالطبیعه یعنی موجود حمله کرده و آن را خطائی فاحش و حاصل عدم درک یا سوء فهم سخن حکماء میداند. از طرف دیگر میدانیم ابنسینا مستقیما به آثار ارسطو دسترسی داشته و بدقت به مطالعۀ آن اشتغال داشته است. وی در طول آثار خود تعظیم و تکریمی تمام از ارسطو دارد و در هیچ جا تصریحی در طرح و نقد نظریۀ ارسطو در باب موجود ندارد، بلکه به گفتۀ ابنسینا مساهمتی که فارابی در این موضوع داشت موجب شد مقصود کتاب مابعدالطبیعه را دریابد. عجیب آنکه مطابق تحقیقات دقیقی که خصوصا در سنوات اخیر صورت وقوع یافته، ابنرشد نیز در طرح و شرح رأی ارسطو و نقد رأی ابنسینا در باب وجود اساسا متکی و متأثر از مساهمات فارابی در این باب است.
دکترسیدحمیدطالب زاده
اندیشۀ ابن سینا و فارابی در نسبت با امر سیاسی
فارابی برای اقامۀ امر سیاسی به تأسیس فلسفۀ اسلامی پرداخت و در اندیشۀ او فیلسوف و پیامبر شأنی مشابه یافتند، «فاضله» صورت مدینه و شهری است که انسانها را به سوی کمال راستین هدایت میکند؛ اما ابنسینا بر خلاف فارابی، انسان را مدنی بالطبع نمیداند و برای جامعه هویتی مستقل از افراد قایل نیست. ابنسینا با تحلیل خاصی از فرد انسان ضرورت وجود پیامبر را برای اقامۀ امر سیاسی اثبات میکند و برخلاف فارابی پیامبر را از فیلسوف متمایز میکند و راه را برای تداوم امر سیاسی از مسیر اجتهاد هموارتر میکند.
دکتر زهیر انصاریان
اقسام حکمت عملی؛ از فارابی تا ابن سینا
در میان اهالی حکمت چنین شهرت یافته است که حکمت عملی چونان حکمت نظری دانشی است سهبخشی: «اخلاق»، «تدبیر منزل» و «سیاست مدن». اینچنین به نظر میرسد که این تقسیمبندی از آثار ابنسینا رواج یافته است و تا پیش از وی حکمت عملی به گونهای دیگر طبقهبندی میشده است. در مؤلفات ابنسینا گونههای مختلفی از تقسیمبندی حکمت عملی قابل رهگیری است لکن فیالجمله همین اقسام سهگانه عنصر مشترک همۀ آنها است و این چهارچوب در همۀ آثار وی حفظ شده است. وی در برخی از آثار خود، از قسم دیگری تحت عنوان «صناعة شارعة» یا «علم النوامیس» یاد میکند که گاه آن را قسمی مستقل و گاه نیز ملحق به سیاست میداند. از نظر ابنسینا اخلاق متولی تدبیر فرد انسانی، تدبیر منزل دارای مضامینی دربارۀ مشارکت خانوادگی، سیاست مدن هم مشتمل بر کیفیت ادارۀ اجتماع مدنی است. صناعة شارعه هم به مسألۀ قانونگذاری برای تدبیر و اداره میپردازد.
پیش از ابنسینا بهویژه نزد فارابی حکمت عملی اینچنین طبقهبندی نمیشده است و این دانش دارای دو بخش اخلاق (Ethica) و سیاست (politika) دانسته میشده است. اخلاق دانش شناخت سعادت و فضیلت انسان در مدینه و سیاست دانش چگونگی تحصیل فضائل در مدینه است. تقسیمبندی فارابی با سنت علمشناختی پیش از وی تطابق بیشتری دارد. این دوگانه در آثار ارسطو نیز قابل شناسایی است اما ارسطو حکمت عملی را هیچگاه به سهگانۀ مشهور اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدن تقسیم نکرده است و این سهگانه محتملا حاصل سوء برداشت از برخی عبارات اخلاق نيکوماخوس یا ابداع فلسفی ابنسینا است. ارسطو تدبیر منزل (οικονομια) و سیاست مدن (πολιτικη) را به عنوان اقسام فضیلت عقل عملی (فرونسیس φρόνησις) معرفی میکند که فارابی از آن با عنوان فضیلت فکری یاد میکند و این اقسام و مشابه آن همانند فضیلت فکری منزلی، فضیلت فکری جهادی و ... را به همین جزء نفس یعنی عقل عملی نسبت میدهد نه حکمت عملی به عنوان یک دانش یقینی برهانی. فرونسیس (فطنة / فضیلت فکری) در این جریان فکری از علم (اپیستمه επιστήμη) متمایز است. علم عبارت است از مجموعۀ منسجم مفاهیم و گزارهها که با روش برهانی احوال موضوع واحدی را تبیین میکنند و در نتیجه احکامی فرازمانی و فرامکانی دارند اما فضیلت فکری به عنوان فضیلت اصلی عقل عملی، امری زمانمند و مکانمند معرفی میشود و لذا دانشهایی چونان تدبیر منزل و سیاست مدن از اقسام حکمت عملی به عنوان یک دانش برهانی نیستند.
دکتر احمد بستانی
از فلسفه سیاسی به الهیات سیاسی؛ ملاحظاتی تطبیقی در اندیشههای سیاسی فارابی و ابنسینا
در نظام فلسفی فارابی سیاست به وضوح نقشی محوری دارد اما برای ابنسینا حکمت عملی درمجموع بحثی حاشیهای است و در آثار پرشمار او رسالۀ مستقلی در حکمت عملی به چشم نمیخورد. با این وجود، اشارات پراکندۀ ابن سینا در برخی آثار جامع او (به ویژه الهیات شفا) و رسائل او (مثلا اقسام العلوم) نشان میدهد که تفاوتهایی جدی میان نگرش این دو وجود دارد. این تفاوتها در چند محور مهم قابل دستهبندی هستند. نخست جایگاه مدینه و تفکر مدنی، دوم جایگاه شریعت و دانشهای دینی (فقه و کلام) در سیاست، و سوم مقام و ویژگیهای رئیس مدینۀ فاضله. در محور نخست فارابی کمابیش به مفهوم مدینه و فلسفهای مدنی پایبند است اما ابنسینا تحلیلی مدنی از حکمت عملی ندارد. در دومین محور فارابی شریعت و دانشهای دینی را در ذیل فلسفه میبیند ولی ابن سینا، برخلاف حکمت نظری که نقش عقل را در ان اساسی تلقی میکند، مبنای حکمت عملی و فلسفۀ سیاسی را در نظام شریعت جستجو میکند. و درنهایت هرچند فارابی درمجموع فیلسوف را مستقل از نبی رئیس اول مدینۀ فاضله معرفی میکند، ابنسینا بیشتر نبی را در کانون اندیشۀ سیاسی خود قرار میدهد و میکوشد درکی فلسفی از نبوت عرضه کند. با وجود اینکه فارابی بیشترین آثار و تأملات را در فلسفۀ سیاسی داشته است، اما فلسفۀ سیاسی اسلامی پس از ابنسینا عملا راهی را طی کرد که تاحد زیادی توسط ابنسینا هموار گشته بود و فارابی بنابه دلایلی رفته رفته اهمیت و جایگاه خود را از دست داد. به نظر میرسد گذار از فارابی به ابن سینا را، که نقشی کلیدی در سرنوشت حکمت عملی در ایران دارد، میتوان در قالب منحنی گذار از فلسفۀ سیاسی به الهیات سیاسی در تمدن اسلامی توضیح داد. این گذار هم دلایل معرفتشناسانه دارد (تعارضهای فلسفۀ یونانی و آموزههای دینی/جهانبینی شرقی) و هم دلایل عملی و تمدنی (گذار از آرمانگرایی سیاسی به واقعگرایی).
علی امیری
مدینه: نقطه تلاقی تفکر فارابی و ابنسینا
فارابی و ابنسینا مضامین مشترک و پرداختهای متفاوت بسیار دارند. یکی از مضمونهای مشترک در تفکر فارابی و ابنسینا مدینه یا اجتماع سیاسی انسان است. مدینه برای فارابی غایت است، تفکر فارابی از واجب اول شروع و در مدینه ختم میشود، در حالیکه مدینه برای ابنسینا نقطۀ عزیمت است. انسان ایدهآل ابنسینا سلوک فلسفی خود را از مدینه شروع و به واجب اول ختم میکند.
بدین ترتیب، مدینه مخرج مشترک و نقطۀ تلاقی تفکر فلسفی ابنسینا و فارابی است. کوشش سخنران این بود که با آوردن متون از فارابی و ابنسینا این مدعا را تبیین کند و تفاوتهای هر دو فیلسوف را به الزامات تاریخی خاص آن دو بازگرداند.