به گزارش روابط عمومی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، مراسم رونمایی از کتابهای «فهلوینامه» و «آشنایی با حکمت فهلوی»، در روز سهشنبه 18 مهرماه 1402، با سخنرانی دکتر سیداحمد غفاری (عضو هیئت علمی و معاون پژوهشی و تحصیلات تکمیلی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران) و دکتر بابک عالیخانی (دانشیار گروه ادیان و عرفان مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران) برگزار شد. در ادامه گزارش نشست از نظر میگذرد.
در ابتدای جلسه رونمایی، آقای دکتر سید احمد غفاری، محقق و مدرس رشته فلسفه و عرفان اسلامی و معاون پژوهشی موسسه حکمت و فلسفه ایران به ایراد سخن پرداخت. دکتر غفاری در باره جانشین شدن نور به جای وجود در فلسفه اشراق، نظریه ای قابل تامل مطرح ساخت. به نظر او، تشبه به اله که غایت فلسفه حقیقی دانسته می شود، با نظریه نور سهروردی بهتر قابل تبیین است. سپس، وی با استناد به فقراتی از کتاب حکمه الاشراق، در باره معنی نور بیان داشت که نور به معنی ادراک ذات یا خودآگاهی است.
آنگاه، دکتر عالیخانی، گردآورنده و ویراستار فهلوی نامه- مقالات همایش سهروردی و احیاء حکمت فهلوی- و نویسنده کتاب 'آشنایی با حکمت فهلوی' به بیان مطالبی در باره ممیزات و مشخصات حکمت فهلوی پرداخت. به نظر او، حکمت سهروردی یکی از دیدگاه های سه گانه در حکمت اسلامی است. هندوها شش دستگاه فلسفی دارند به نامهای نیایه، ویششیکه، یوگه، سانکهیه، و میمانسا و ودانته. هر یک از این دستگاه ها 'دَرشَنَه' خوانده می شود، یعنی نظرگاه. اگر این اصطلاح سنسکریت را از هندو ها وام بگیریم، از سه درشنه یا نظرگاه در حکمت اسلامی سخن توانیم گفت: حکمت مشاء که حکمت متعارفه است، و حکمت اشراق که حکمت نوری است، و حکمت صدرا که حکمت وجودی است. یکی از مدرسان فلسفه ابن سینا، سالها قبل در انجمن حکمت، در مقام مقایسه حکمت نوری سهروردی با حکمت وجودی صدرا، اولی را بر دومی ترجیح داده بود، چرا که در قرآن کریم از نور آسمان ها و زمین سخن رفته ، حال آنکه وجود در آن کتاب، مطرح نشده است. ولی این سخن درست نیست، چون هر چند لغت وجود به معنی بودن در قرآن وجود ندارد، ولیکن لغت حق به معنی متحقق و ثابت، همان معنی لفظ وجود را افاده می کند. از طرف دیگر، طرفداران وجود بر اصحاب نور، گاه خرده گرفته اند که نور در حد یک تشبیه ساده است، حال آنکه وجود یکی از معقولات ثانیه فلسفی است. حقیقت این است که بر دو درشنه یا نظرگاه وجودی و نوری هیچ خدشه ای وارد نیست. نظرگاه اشراقی یک نظرگاه مستقل فلسفی است، و نمی توان آن را صرفا پله ای یا پشته ای در راه وصول به مکتب ملا صدرا پنداشت. به زبان تمثیل، اگر حکمت مشاء را قاعده یک مثلث بگیریم، حکمت اشراق، آن ضلعی از مثلث است که یکی از دو انتهای قاعده را به راس مثلث می پیوندد، حال آنکه حکمت صدرا، آن ضلع دیگری از مثلث است که انتهای دیگر قاعده را به راس مثلث، متصل می سازد. می بینیم که دو حکمت نوری و شهودی، نه دو خط موازی ، بلکه دو خطی اند که در نقطه اوج به هم می رسند. در این مثلث متساوی الاضلاع، نقطه ای که عمود منصف ها در آنجا با یکدیگر تلاقی می کنند، نقطه عرفان است. حتی حکمت مشاء هم بی بهره از ذوق عرفان نیست. کافی است که نمط نهم کتاب اشارات ابن سینا را بخوانیم.
چرا سهروردی، نور را جانشین وجود ساخته است؟ دکتر سید احمد غفاری در گفتار خود، کوشیدند تا بدین پرسش پاسخ دهند. پاسخ دیگری که بدان پرسش می توان داد این است که نور رمز ادراک و آگاهی است. از مطالعه چند صفحه آغازین قسم ثانی در کتاب حکمه الاشراق به این مهم می توان واقف شد. از میان فلاسفه معاصر سهروردی، افضل الدین کاشانی، آگهی را به طریقی همانند سهروردی، در مرکز فلسفه خویش قرار داده است. بنابراین، با دو گونه حکمت سر و کار داریم که یکی از آن دو، آگاهی محور است و دیگری، هستی محور. حکمت آگاهی محور از علم حضوری نفس به ذات خویش آغاز می کند، حال آنکه حکمت هستی محور از اینجا آغاز می کند که بیرون از ذهن ما واقعیتی یا وجودی فی الجمله هست. این دو نظرگاه حِکمی، هیچ یک مطلق نیست. به عنوان مثال، آیه 'الله نورالسموات و الارض' را می توان به دو صورت، تفسیر کرد. مطابق تفسیر وجودی، روشنایی وجود واجب، آسمانها و زمین را که به معنی جمیع ماهیات امکانی است، روشنی وجود می بخشد. از طرف دیگر، می توان گفت که شناخت موجودات آسمانی و زمینی، بی شناخت الله محال است. در تفسیر دوم، به جای وجود و ایجاد، مدار سخن بر شناختن و شناساندن است. مسئله طرفداران آگاهی یا آگهی این است: دانستن یا ندانستن. آیا قرآن با کدام یک از این دو تفسیر سازگارتر است. دریای معانی قرآن را در کوزه هیچ یک از این دو دستگاه نمی توان گنجانید، در عین حال که هر یک از این دو دستگاه، بهری و قسمتی از معانی لایتناهای قرآن کریم را در بر دارد.
وجه تمایز حکمت سهروردی از حکمت مشائی و حکمت صدرائی، یکی، تاکید بسیار بر سمبولیسم نور و ظلمت است، و دیگر، توجه شدید به خمیره ازلی و ابدی. سمبولیسم را افراد ناشی، غالبا با صور خیالی از قبیل تشبیه و استعاره اشتباه می کنند. خمیره ازلی و ابدی را هم غافلان و بی خبران، نوعی کلی گویی بی فایده می پندارند، حال آنکه به عنوان مثال، مناسبت میان وحی نخستین ایرانی و وحی بازپسین اسلامی را بی استمداد از خمیره ازلی و ابدی چگونه دقیقا و عمیقا درک می توان کرد؟ وحی نخستین گاهانی که منادی توحید شهودی است، مبشر ظهور وحی جامع ختمی است، و وحی جامع ختمی، مصدق وحی نخستین و مهیمن بر آن است. در کتاب زردشت در آیینه فصوص الحکم، این مطلب به کلی شرح داده شده است.
فهلوی نامه، مقالات همایش سهروردی و احیاء حکمت فهلوی را که در شهریور سال ۱۳۹۹ برگزار شد، در بر می گیرد. حدود چهل تن از محققان ارجمند با ارسال مقالات متنوع خود در زمینه های متافیزیک، منطق، فلسفه هنر، فلسفه سیاسی، فلسفه تطبیقی، فرهنگ و زبان های باستانی، تاریخ، و باستان شناسی به غنای این مجموعه افزوده اند که سپاسگزاری و قدردانی از زحمت های ایشان، فرض و حتم است. کتاب دیگری که امروز از آن رونمایی به عمل می آید، کتاب آشنایی با حکمت فهلوی است. این کتاب، مشتمل بر دیباچه ای در معرفی حکمت فهلوی است. سپس در فصول مختلف، دو نوشته از سهروردی، نامه تنسر، شاهنامه، متون پهلوی و سرانجام یک متن بلند اوستایی توام با توضیحات لازم و پاره ای ضمائم آورده شده است. کتاب آشنایی با حکمت فهلوی را نوعی درسنامه می توان انگاشت، درسنامه ای که مشتاقان حکمت اشراق را بر بالهای خود می نشاند و آنها را سیمرغ وار تا به اعماق دوردست زمان سیر می دهد.