به گزارش روابط عمومی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، در این نشست که در آذرماه 1402 و در سالن دکتر اعوانی مؤسسه برگزار شد، دکتر شهگلی به تبیین و تشریح موضوع کرسی ترویجی با عنوان اصل تنوع انسانها و دلالتهای انسانشناختی آن پرداخت که در ادامه گزارشی از آن ارائه میشود:
دکتر شهگلی در ابتدای نشست گفت باید در نظر گرفت ما در علمالنفس فلسفی اسلامی باب و یا فصلی با موضوع تنوع انسان ها نداریم اما در آیات به تفصیل در هفت مورد تعبیر مختلف الوانه ذکر شده است. دکتر شهگلی براساس تفاسیر مختلف قرآن بر این نکته تأکید کرد که الوان در قرآن اشاره دارد به انواع. در لسان قران نوع موجودات این عالم با هم مختلف و متفاوت است. و البته این اختلاف و تنوع را آیتی برای عالمین در نظر گرفته است. بنابراین به اهمیت و ضرورت بررسی این موضوع در قران اشاره شده است.
دکتر شهگلی در ادامه بحث به اصل تنوع در انسان ها پرداخت. از نظر ایشان منظور از تنوع انسان ها تفاوت در خصوصیات و ویژگیها است. انسان متناظر با جهان است و همانطور که در گستره جهان و در میان نباتات و حیوانات و ... در خصوصیات ظاهری و شکل و اندازه و زنگ و ... انواع مختلفی داریم در انسان ها نیز این خصوصیات در هیأت بدنی، در شکل و رنگ و اندازه و غیره تنوع وجود دارد. حتی انسان ها در استعدادهای خود نیز متنوع و مختلف هستند. یعنی گاهی می شود گفت تنوع به اعتبار خصوصیات بدنی گاهی به اعتبار خصوصیات روانی و حتی گاهی تنوع به اعتبار استعدادهای مختلف. این استعدادها می تواند استعداد هنری، ادبی، ریاضی، اجتماعی، زبانی، آینده نگری و .. باشد. حتی انسان ها به لحاظ لحن صدا نیز باهم متفاوت هستند. تنوع در اثر انگشت. خداوند متعال در قران با عبارت وَ لَوْ نَشاءُ لَأَرَیْناکَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِیماهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ نشان داده است که لحن صدای انسان ها گزارشی است از احولات درونی آنها. پس اگر به لحاظ تجربی همه خصوصیات انسان را لحاظ کنیم مجموع این خصوصیات او را شخص منحصر بفرد خواهد کرد. عواطف انسان هم چنین است. این عواطف نیز تنوعی در ساحت روانی انسان ایجاد می کند. بنابراین مجموع حالات روانی انسان موجب تعینی می شود که آن شخص را منحصر بفرد می کند. شهگلی بر این نکته تأکید کرد که این خصوصیات روانی (مانند دلهره، حسرت، ناامیدی و...) فقط در انسان یافت می شود و در غیر انسان نیست. در مجموع این مدلهای شخصیتی اشاره دارد بر اینکه احوالات انسان ها مختلف است و قابلیت دسته بندی انسان ها به این احوالات نیز وجود دارد.
این عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در نقدی به تقسیم بندی قوای درونی انسان در سنت فلسفه اسلامی گفت: این تقسیمبندی ناقص است زیرا کلی بوده و برای بیان احوال درونی انسان ناکافی است. ضروری است در فلسفه اسلامی با استفاده از دستآوردهای جدید احوالات و درونیات انسان به طور جزئی تر بررسی شود.
عضو گروه فلسفه اسلامی مؤسسه بعد از ارائه مباحث ابتدایی به تبیین فلسفی اصل تنوع پرداخت و گفت هرجا تنوعی هست حتما اشتراکی نیز هست انسان ها اشتراکاتی دارند که پس از آن اختلاف ها و تنوع به وجود می آید. این اختلاف ها در قالب تعینات به حدی می رسد که فرد منحصر بفرد در هستی می شود. بنابراین باید توجه داشت که این انسان خاص متعین و خاص مسبوق به آن اشتراکات است. پس انسان به واسطه وجود آن اشتراکات احکامی دارد و به خاطر وجود آن تعینات خاص نیز احکام خاص. مثلاً در سیستم بدنی هر انسان خصوصیت جسمی و فیزیولوژی خاص خود را دارد اما به لحاظ اشتراکات که دارد، علم پزشکی متعین می شود. می توان گفت تبیین، تعلیل و درمان در علم پزشکی مبتنی بر همین اشتراکات است.
پرسش مهم فلسفی از نظر دکتر شهگلی این بود که آیا به لحاظ فلسفی می توانیم از ظرفیت فلسفه اسلامی برای تبیین این تعین ها و خصویات متنوع بهره گیریم؟ به نظر ایشان در اینجا سه بحث مهم برای تبیین تنوع انسان ها قابل استفاده است:
بحث اول مسئله تشخص است البته تشخص با تعین هم فرق دارد. تشخص یافتن یعنی غیر قابل انطباق بودن بر دیگران. بحث دوم در مورد وحدت نوعی انسان هاست که ظاهرا سه نظریه وجود دارد. عده ای مانند ابن سینا معتقدند انسان ها هم در حدوث و هم در بقا وحدت نوعی دارند. در نظریه دوم که از آنِ ملاصدرا است انسان ها در حدوث وحدت نوعی دارند اما در بقا کثرت می یابند. نظریه سوم هم که گویا از آنِ فخر رازی است این است که انسان ها هم در حدوث و هم در بقا کثرت دارند. بحث سوم هم قاعده لاتکرار فی التجلی است که مطابق با آن هر موجودی که تشخص مییابد منحصر بفرد است و شخص ثانی ندارد.
شهگلی سپس به رویکرد دینی به تنوع انسان پرداخت و گفت آیات مربوط به تنوع انسان ها زیاد است و پیش از این هم ذکر شدکه لون در لغت اگر چه به معنای رنگ است اما پژوهش در این واژه نشان می دهد این معنا از لون وضع ثانوی است و وضع اولیه آن در هرچیزی که موجب جدایی چیزی از سایر اشیا میشود به کار رفته است.و بنابراین لون یعنی تنوع. علامه طباطبایی نیز در تفسیر خود احتمال داده است که لون همان اشاره به تنوع باشد. البته فخر رازی طبری و فیض کاشانی در تفاسیر خود به صراحت گفته اند الوانه أی انواعه.
دکتر شهگلی در قسمت پایانی سخنرانی به دلالت های انسان شناختی تنوع انسان پرداخت. از نظر ایشان اولین دلالت انسان شناختی درک تنوع انسان این است که انسان متوجه منِ منحصر بفرد خود می شود. و این خود مرتبه ای از خودشناسی است. وقتی متوجه این تفاوت می شود پرسش مهمتری پیش می آید و ان اینکه تعین خاص من چیست؟ از پاسخ به این پرسش انسان جایگاه وجودی خویش را می یابد.در ساحت اجتماع فهم تنوع انسان باعث می شود نظام اجتماعی به گونه ای طراحی شود که این تنوع و تعینات خاص انسانی لحاظ شود و اگر این تعینات لحاظ نشود جامعه به سمت مشکلات عدیده سوق می یابد.
در بحث نظام آموزشی هم تنوع در سیستم ادراکی انسان باعث میشود معیارهای فراگیر کنار رفته و مطابق با تعینات خاص در حوزه ادارکی نظام آموزشی صحیحی ارائه شود.
پس از سخنان آقای دکتر شهگلی، ناقد محترم حجتالاسلام والمسلمین دکتر مجید قربانعلی دولابی به ارائه مطالب خود پرداخت. دکتر دولابی انتخاب موضوع را بسیار مبارک دانست و تصریح کرد متأسفانه این موضوع مهمی است که از آن غفلت شده است و پرداخت به آن ضروری است. اصل تنوع انواع البته موضوع بدیهی است و انتظار می رفت جناب دکتر شهگلی بیشتر متمرکز بر دلالت های تربیتی و انسان شناختی آن شود. نکته مهم در نقد بر سخنان آقای شهگلی غفلت از وجه اشتراک انسان است. یعنی توجه بیش از حد به تنوع و تفاوت انسان نباید موجب غفلت از آن چیزی شود که انسان بودن انسان به آن است و آن همان فطرت الهی است. گویا مدرنیته و جهان صنعتی می خواهد قالب مشترکی از سبک زندگی را به انسان تحمیل کند. برای همین به نقاطی از تفاوتها دست می گذارد که اتفاقا بسیار حساس است. برای مثال پرچم هفت رنگ همجنسبازان معنایی جز احترام به تفاوت و تنوع انسان ندارد. اما در فرهنگ اسلامی این تفاوت ها در سایه آن جوهر مشترک الهی یعنی فطرت به رسمیت شناخته می شود نه برعکس. بنابراین تنوعی که اشتراک فطری را از اساس نمی پذیرد انحراف است.
نکته دیگر اینکه اگر بخواهیم به بحث از تنوع انسان بپردازیم بهتر است فقط به تفاوت های تکوینی نپردازیم بلکه تفاوت هایی که بر اثر اختیار انسان به وجود می اید را نیز در نظر بگیریم. نکته دیگر اینکه بهتر بود تنوع انسانی به اقسامی تقسیم میشد مثلا تنوع تکوینی و اعتباری یا تقسیم به تنوع اختیاری و غیر اختیاری.
نکته دیگر اینکه آقای شهگلی تعین و تشخص را منحصر در انسان لحاظ کردند که به نظر می رسد در حیوانات نیز این تشخص و تعین را داریم. نکته دیگر اینکه واژه زوج نیز در قرآن به معنای نوع به کار رفته است و قابل تأمل است.