برگزاری دومین پیش‌نشست همایش بین‌المللی «کانت و جهان معاصر» با عنوان «کانت و نقد اول»

برگزاری دومین پیش‌نشست همایش بین‌المللی «کانت و جهان معاصر» با عنوان «کانت و نقد اول»
دومین پیش‌نشست همایش بین‌المللی «کانت و جهان معاصر» با عنوان «کانت و نقد اول»، دوشنبه 14 آبان 1403 باحضور اساتید و پژوهشگران فلسفه در دانشگاه تهران برگزار گردید.

عکس کلی

 

در این نشست آقای دکتر حسین غفاری با موضوع کانت و ابن‌سینا، بحثی تطبیقی در ماهیت و امکان قضایای ترکیبی پیشینی، دکتر سید‌محمدرضا بهشتی پرسش هایی درباره‌ی استنتاج استعلایی، دکتر سید‌حمید طالب‌زاده مابعدالطبیعه به منزله‌ی علم، دکتر محمدتقی طباطبایی کانت و دگرگشت روش های تحلیل و ترکیب، سخنرانی کردنند.
این نشست از ساعت 15 تا 17:30 به صورت حضوری و مجازی، و با استقبال دانشجویان و پژوهشگران برگزار شد.

در ادامه میتوانید متن سخنرانی این پیش همایش را مطالعه کنید.

جهت مشاهده‌ی ویدئو کامل این همایش میتوانید اینجا کلیک کنید.

پیش همایش دوم کانت

 

سخنرانی آقای دکتر حسین غفاری

استاد غفاری ابتدا مروری داشتند بر تقسیم‌بندی کانت از قضایا به تحلیلی و تألیفی و تمرکز بر قضایای تألیفی پیشینی، که درحقیقت بنیان علوم بر آنها استوار است.  سپس دو ادعای کانت در این زمینه را مطرح کردند:

1. قضایای تألیفی یا ترکیبی در هیچ‌جای فلسفۀ غرب مطرح نشده است.

2. این مسئله راه‌حلی ندارد و راه‌حل، فقط در فلسفه خود او بیان شده است.

در ادامه، مقایسه‌ای تطبیقی میان کانت و ابن‌سینا انجام دادند. ابتدا صورت مسئله را مطرح کردند: ابن‌سینا در ابتدای منطق اشارات، در ضمن بحث معنای ذاتی و غیرذاتی نظری در مقابل منطقیان قدیم مطرح می‌کند. منطقیان قدیم معتقد بودند نمی‌توانیم ذاتیاتی داشته باشیم که در عین ذاتی بودن‌شان به قضایای توتولوژی نینجامند. قضیه باید ضرورت داشته باشد و برای اینکه ضرورت داشته باشد باید ذاتی باشد و ذاتی اگر مقوم باشد دیگر علم نیست. به عقیدۀ ابن‌سینا، یک نوع لوازمی هستند که ذاتی نیستند اما خواصِ ذاتی را دارند. منطقیان قدیم بر این باور بودند که نمی‌شود چیزی ذاتی نباشد و در عین حال نسبت به موضوع لاینفک باشد، اما ابن‌سینا چنین چیزی را ممکن می‌داند.

سپس پاسخ ابن‌سینا را به‌اجمال بیان کردند:

ابن‌سینا می‌گوید گاهی اشیا را به‌تنهایی در نظر می‌گیریم، در این صورت ممکن است خصوصیات ذاتی آنها را دریابیم یا درنیابیم ولی آن چیزهایی را که به‌تنهایی در نظر گرفته‌ایم ذاتیِ مقوم می‌دانیم.

اما گاهی اشیا را با مقایسه در نظر می‌گیریم. حالِ شیء در حالِ مقایسه غیر از حالِ شیء در حالِ انفراد است. در این حالت شیء لوازمی خواهد داشت که در حالت تنهایی نداشته است.

ابن‌سینا می‌گوید ما در علوم، ذاتیاتِ نسبی را در نظر می‌گیریم؛ یعنی یک موضوع را با اشیاء دیگر نسبت‌سنجی می‌کنیم. حاصل این نسبت‌سنجی با آن معنای نسبی جزو ذاتیات شیء است.

با ادبیاتِ کانتی اگر شیء را به‌تنهایی در نظر می‌گیریم به قضیۀ تحلیلی می‌رسیم، اگر در نسبت با چیز دیگر در نظر بگیریم به قضیۀ تحلیلی نسبی می‌رسیم، اگر نتیجۀ حاصل از نسبت‌سنجی را بر شیء به‌تنهایی بار کنیم به احکام جدیدی می‌رسیم که توسیعی و در عین حال ضروری (پیشینی) است. این فرمولِ قضیه ترکیبیِ پیشینی است که هیچ‌یک از تکلفات فرضیه‌های کانت را ندارد.

 

سخنرانی آقای دکتر سیدمحمدرضا بهشتی

دکتر بهشتی ابتدا مروری بر کتاب نقد اول داشتند و با درنگی بر استنتاج استعلایی، این نکته را متذکر شدند که کانت واژۀ استنتاج (deduction) را نه به معنای متداول در منطق بلکه در معنایی به کاربرده که در آن زمان در حوزۀ حقوق رواج داشته است. استنتاج در حقوق به این معنا بوده که حقوق‌دان کار خود را از موارد آغاز می‌کرده، مواردی را که با هم نسبت نزدیک‌تری داشتند کنار هم می‌چیده و آنها را ذیل یک نگاه کلی‌تری جای می‌داده است. این کلی، کلی‌ای است که از طریق گردهمایی موارد به دست آمده.

ایشان در ادامه بخش کانت کتاب کاپلستون را مورد نقد قرار دادند و گفتند تلاش کاپلستون بیش از آنکه در جهت تبیین و توضیح فلسفۀ کانت باشد در جهت نشان دادن گره‌های کور آن است. ایشان نقد کاپلستون را مبنی بر اینکه کانت علیت را به رابطۀ نومن و فنومن تسری داده صحیح ندانستند و گفتند فیلسوفان بزرگ ممکن است مرتکب اشتباه‌های بزرگ شوند، اما بعید است که کانت در گام اول چنین اشتباهی کرده باشد.

ایشان دو مفهوم «شیء فی‌نفسه» و «منِ استعلایی» کانت را مفاهیم حدّی فلسفۀ او دانستند که وجود آنها برای قوام نظام فلسفی او ضروری است. از نظر ایشان ویژگی مفاهیم حدّی این است که در عین حال که ما در نظام فلسفی خود به آنها نیاز داریم، معلوم نیست شناخت‌شان آن‌گونه که هستند برای‌مان مقدور باشد. به همین دلیل است که کانت در مواجهه با شیء فی‌نفسه می‌گوید من چاره‌ای ندارم که آن را به عنوان یک مفهوم لحاظ کنم، با این حال نمی‌توانم دربارۀ آن چیزی بگویم.

دکتر بهشتی در پایان با اشاره به مسئلۀ تقریر مقولات فاهمه بر این نکته تأکید کردند که فاهمه کاملاً فعال است و مقولات خود را هر بار می‌سازد.

 

سخنرانی آقای دکتر سیدحمید طالب‌زاده

دکتر طالب‌زاده ابتدا به تبیین آرمان کانت پرداختند:

کانت در دیباچۀ نقد عقل محض از طریق مطمئن علم سخن می‌گوید و به دنبال راهی است که فلسفه را به آن برساند. از نظر او این طریق مطمئن طریق پیشرفت بی‌پایان است که علوم نظری (برهانی) و علوم طبیعی به‌واسطۀ یک انقلاب وارد آن شده‌اند، اما مابعدالطبیعه به دلیل اینکه ستون خیمۀ آن به دست هیوم به نحو عقلی فروریخته از این مسیر بازمانده است. به اعتقاد کانت انقلاب دیگری باید رخ دهد تا ما را به نقطه‌ای برساند که امکان احراز علم فراهم شود. آن نقطه ذات عقل است. در این انقلاب عقل دیگر کاشف و تابع موجود نیست بلکه در ذات خودش قانونگذار است. تا عقل قانونگذار نشود امکان هیچ علمی وجود ندارد. اگر عقل قانونگذار شود با یک سیستم سر‌و‌کار خواهیم داشت و علم به یک سیستم قانونگذاری پیوستۀ ارگانیک تبدیل می‌شود.

با این نگاه، فلسفه عبارت است از قانونگذاری سیستماتیک عقل و این تنها راه مطمئن علم خواهد بود. در این حالت است که عقل قادر خواهد بود به نحو پایان‌ناپذیر از نزد خود قانونگذاری کند. طبعاً عقل برای چنین قانونگذاری‌ای باید از نفس الامر ـ که تابع او نیست ـ اعراض کند. به همین دلیل است که کانت برای چنین انقلابی ابتدا از نفس الامر اعراض می‌کند تا نیازمند اصل علیت نباشد. بنابراین مابعدالطبیعه به منزلۀ علم آن سیستم بنیادین قانونگذار ارگانیک سیستماتیک عقل است. کانت در نقد عقل محض این را به طور ابتدایی مطرح و در پایان کتاب ظهور هگل را پیش‌بینی می‌کند.

در‌نهایت ایشان فرمودند: ما نه به ماهیت اندیشۀ کانت آن‌طور‌که باید و شاید پرداخته‌ایم و نه به وجود آن. به لحاظ ماهیت، بسیاری از اهل نظر ما اصلاً کاری به انقلاب کوپرنیکی کانت ندارند و اندیشۀ او را خلط میان معقولات ثانیۀ منطقی و فلسفی می‌دانند. به لحاظ وجود هم توجه نشده که متافیزیک کانت سیستم قانونگذاری مستقر است؛ یعنی الان جهان بر اساس سخن کانت اداره می‌شود نه یک بحث نظری مدرسی حجره‌ای. ما باید با این سیستم مستقر علم (science) را بفهمیم و نسبت خودمان را با آن مشخص کنیم، سنت خودمان را در نسبت با این تفکر بازاندیشی کنیم، با امر مستقر گفت‌و‌گو کنیم، اندیشۀ خودمان را ارزیابی و در آن تجدید‌نظر کنیم. این کار مهمی است که اهل فلسفه باید انجام دهند.

 

سخنرانی آقای دکتر محمدتقی طباطبایی

دکتر طباطبایی با اشاره به این فراز از نقد عقل محض که "امکان ندارد شناخت فلسفی به مانند شناخت ریاضیاتی انجام شود هر کس که چنین کاری انجام بدهد دچار یک خلط بزرگ شده است" نفی هر‌گونه تعریف، اصل متعارفه و برهان در شناخت فلسفی را به معنای شکل‌گیری فهم جدیدی از روش دانستند و با تمرکز بر روش تحلیل و ترکیب ـ به‌عنوان اساس روش ریاضیاتی ـ به توضیح آن پرداختند.

از نظر ایشان فرق مهم روش ریاضیاتی عام دکارتی با روش ریاضیاتی کلاسیک این است که روش ریاضیاتی عام با مفهوم و مسئلۀ وجود گره خورده، در‌حالی‌که روش ریاضیاتی کلاسیک هیچ ادعایی دربارۀ وجود ندارد. مهمترین دستاورد دکارت در متافیزیک این بود که با به کار بستن روش تحلیلی خودش توانست نخستین گزارۀ محض عقلانی وجودی (من هستم) را به ما بدهد و از این طریق دو راه تحلیلی و ترکیبی را پیش پای ما بگشاید.

دکتر طباطبایی در تقریر نقد کانت نسبت به این ایدۀ دکارت بیان داشتند که کانت معتقد است با توجه به آنچه از سخن لایب‌نیتس و هیوم به دست می‌آید لازم است که شناخت فلسفی را از شناخت منطقی و ریاضیاتی جدا کنیم، چرا که شناخت فلسفی ادعای وجودی دارد، حال آن که روش ریاضیاتی برای ریاضیاتی مناسب است که ادعای وجودی ندارد. شناخت فلسفی اگر بخواهد فلسفی باشد باید ادعای وجودی داشته باشد و اگر ادعای وجودی داشته باشد، نیازمند تجربه است و به‌هیچ‌وجه نمی‌تواند از آن چشم بپوشد.

بر اساس همین نقد است که می‌توان ادعا کرد که در فهم کانت از جایگاه کانونی روش ریاضیاتی دگرگشتی بنیادین اتفاق افتاده و تحلیل و ترکیبی که او از آن سخن می‌گوید همان تحلیل و ترکیب ریاضیات کلاسیک است که ادعای وجودی ندارد و از زمین فلسفه بیرون رانده شده. برای فلسفه آنچه می‌ماند یک درک سیستمی دوآغازی است، همانند روشی که نیوتن به‌بار‌آورد.

۱۵ آبان ۱۴۰۳
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.