برگزاری همایش بین‌المللی «کانت و جهان معاصر»

برگزاری همایش بین‌المللی «کانت و جهان معاصر»
همایش بین‌المللی "کانت و جهان معاصر" از تاریخ ۲۶ تا ۲۹ آبان‌ماه ۱۴۰۳ با حضور جمعی از اندیشمندان و محققان برجسته داخلی و خارجی در حوزه فلسفه در موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد. این کنفرانس به بررسی و تحلیل آثار و اندیشه‌های ایمانوئل کانت و تأثیر آن بر تفکر معاصر پرداخت و موضوعاتی چون فلسفه اخلاق، هنر و مواجهه‌های فلسفی میان کانت و دیگر متفکران اسلامی و غربی را مورد بحث قرار داد. سخنرانان این همایش به ارائه‌ی دیدگاه‌های متنوع و بررسی چالش‌های فلسفی معاصر پرداختند و بر اهمیت تداوم گفت‌وگو در این حوزه تأکید کردند.
همایش بین‌المللی "کانت و جهان معاصر" در تاریخ 29-26 آبان ماه 1403 با حضور جمعی از اندیشمندان و محققان برجسته داخلی و خارجی در حوزه فلسفه، به بررسی و تحلیل آثار و اندیشه‌های ایمانوئل کانت و تأثیر آن بر تفکر معاصر پرداخت. این کنفرانس به موضوعات متنوعی از جمله فلسفه اخلاق، هنر، تجربه، و مواجهه‌های فلسفی میان کانت و دیگر متفکران اسلامی و غربی پرداخته است. در ادامه، خلاصه‌ای از سخنرانی‌های مطرح‌شده در این کنفرانس ارائه می‌شود.
دکتر شهین اعوانی سخنرانی خویش را با بحث از تاثیر قابل توجه‌ ایمانوئل کانت در ساحات مختلف فرهنگی و فلسفی آغاز نمودند. از نظر ایشان، برای مثال یکی از مسائل جهان معاصر «صلح» است که فلسفه‌ی کانت می‌تواند در مواجهه با این موضوع مورد استفاده اندیشمندان قرارگیرد. 
کانت در ایران فیلسوف مورد مطالعه و توجهی بوده‌است. پیش از این دو همایش با محوریت کانت، در سال ۱۳۸۳ به مناسبت دویستمین سالگرد درگذشت او در دانشگاه علامه طباطبایی و موسسه‌ی پژوهشی حکمت و فلسفه برگزار شد که مورد اخیر به عنوان همایشی بین‌المللی با  شرکت متخصصانی از نقاط مختلف جهان صورت پذیرفت.
در سال جاری نیز به مناسبت سیصدمین سالگرد میلاد کانت در نقاط مختلف جهان نشست‌هایی برگزارشده‌است. در ایران نیز این همایش چهارروزه از ۲۶ تا ۲۹ام آبان‌ماه، به عنوان دومین همایش بین‌المللی درباره‌ی کانت، در ایران، با شرکت سی سخنران داخلی و هجده سخنران خارجی برگزار می‌گردد. پیش از این دو پیش‌نشست با موضوعات «کانت و مسئله‌ی دانشگاه» در هشتم مهرماه و سپس «کانت و نقد اول» در چهاردهم آبان‌ماه صورت گرفته‌است. همچنین فرا‌خوان نگارش مقاله در ارتباط با این همایش داده‌شده و مواردی مورد پذیرش قرار گرفته‌است که توسط دیگر اساتید در ظول این همایش ارائه خواهند شد.
پس از آن دکتر شهین اعوانی به ترجمه‌ی دو کتاب کانت به فارسی اشاره کردند. «نقد عقل محض» با ترجمه‌ی میرشمس‌الدین ادیب‌سلطانی و دیگر بهروز نظری و «بنیادگذاری برای مابعدالطبیعه‌ی اخلاق» با ترجمه‌ی حمید عنایت و علی قیصری و همچنین با ترجمه‌ی دیگری توسط احمد احمدی در ویراست اول و محمدرضا بهشتی در ویراست دوم. سپس ایشان با یادی شادروان احمد احمدی، به دشواری زبان آلمانی و همچنین دشواری بیان شخص ایمانوئل کانت عطف توجه نمودند.
دکتر حسین غفاری در دومین همایش بین‌المللی "کانت و جهان معاصر" به بررسی تطبیقی اندیشه‌های ایمانوئل کانت و ابن‌سینا در زمینه قضایای تالیفی پیشینی پرداختند. ایشان به کتاب خود با عنوان «بررسی انتقادی و تطبیقی فلسفه‌ی نظری کانت» اشاره کردند که نزدیک به بیست سال پیش منتشر شده و به‌عنوان کتاب سال انتخاب گردیده است.
دکتر غفاری به ارزش بحث احکام تالیفی پیشینی در اندیشه کانت پرداختند و بیان کردند که این بحث پیش از او به‌طور دقیق بررسی نشده بود. کانت معتقد است که برای ایجاد علوم مختلف، بررسی این احکام ضروری است. او احکام تالیفی پیشینی را لازم می‌داند تا احکامی علمی و ضروری حاصل شوند.
ایشان به سنت سینوی اشاره کردند و اثبات کردند که توجه به مباحث مذکور در این سنت نیز وجود دارد. محمولات در این سنت می‌توانند ذاتی یا عرضی باشند و محمولات ذاتی دارای ویژگی‌های خاصی هستند که به بحث درباره نحوه حمل محمولات عرضی بر موضوع کمک می‌کند.
دکتر غفاری مسئله ماهیت مجعوله را مطرح کردند و توضیح دادند که ماهیات می‌توانند به‌صورت فی حد نفسه یا مجعوله بررسی شوند. برای مثال، عدد «۴» یک ماهیت فی حد نفسه است، اما «۴ نسبت به ۲» ماهیتی مجعوله است که در نسبت با عدد دیگر پدید می‌آید.
در پایان، دکتر غفاری تأکید کردند که هم پرسش و هم پاسخ این مسائل توسط ابن‌سینا مطرح شده است. ایشان به عدم توجه به سنت‌ها و انقطاع تفکر در دنیای امروز اشاره کردند و نوعی عدم حیات علمی را مورد انتقاد قرار دادند. این سخنرانی به بازخوانی و تداوم مباحث فلسفی در این حوزه کمک شایانی کرد.
دکتر محمد اصغری سخن خویش را با قیاس میان افلاطون و کانت آغاز نمودند. چنان که مشهور است کل تاریخ فلسفه پانوشتی بر فلسفه‌ی افلاطون است. رابرت هانا نیز در قولی مشابه، تمامی فلسفه‌های اروپایی و آمریکایی جدید را پانوشت‌هایی مثبت یا منفی بر فلسفه‌ی کانت می‌داند. 
چنان که هانا می‌گوید سه قرائت مختلف از فلسفه‌ی کانت در قرن نوزدهم در فضای آلمانی وجود داشت، قرا‌‌ئت‌های علم محور، روان‌شناسی‌گرا و ایده‌آلیستی که این سه جریان نوکانتی، در قرن بیستم به ترتیب به سه جریان پوزیتیویسم منطقی، پدیدارشناسی و نوهگلیسم ختم شدند. سایه‌ی سنگین کانت بر سر فلسفه‌ی معاصر سنگینی می‌کند و می‌توان کانت را فیلسوفی زنده دانست. اما باید توجه داشت که سوالات کانت زنده‌اند و نه پاسخ‌ها‌ی وی به طور دقیق، پرسش‌های چه می‌توانم بدانم؟ چه باید بکنم؟ به چه امیدوار باشم؟ و انسان چیست؟ در این جا باید به تاثیر کانت بر هایدگر و پرسش او از دازاین اشاره نمود. 
کانت همچنین بر پدیدارشناسی قرن بیستم تاثیر نهاده‌است. هوسرل با آنکه به دکارت قرن بیستم شهرت دارد، بیش از دکارت، پدیدارشناسی استعلایی خود را مدیون کانت است. هوسرل مفهوم سوبژکتیویته‌ی استعلایی کانت را بازنویسی می‌کند. سوژه‌ی استعلایی کانت در هوسرل مبدل به آگاهی تقویمی می‌شود. همین طور جهان طبیعی وی همان جهان فنومن‌ها کانتی است. در باب برنتانو نیز، پدیده‌های ذهنی همان چیزی است که کانت حس درونی می‌نامد و ویلیام جیمز جریان آگاهی یا جریان اندیشه. هم ادراک درونی برنتانو مطابق با ادراک تجربی کانت است. در کل می‌بینیم که پدیدارشناسی برنتانو با روان‌شناسی تجربی کانت هم‌خوانی دارد اما تفاوت بارز میان آن‌ها، این است که پدیدارشناسی برنتانو یک علم راستین و دقیق و مبتنی بر تجربه‌ی زیسته‌ی اول شخص است اما روان‌شناسی تجربی کانت نمی‌تواند علمی راستین و دقیق باشد.
از نظر دکتر محمد اصغری این تاثیر در فلسفه‌ی تحلیلی نیز مشهود است. برای مثال اهمیت قضایای تحلیلی و تالیفی این تاثیر را نشان می‌دهد. فرگه مانند کانت هندسه  را یک علم تالیفی پیشین می‌دانست. البته او با فروکاست حساب به منطق و تحلیلی دانستن تمام قضایای آن در جهت تخطئه‌ی کانت پیش رفت. این تاثیر در ویتگنشتاین نیز مشهود است. به طوری که می‌توان گفت او در تراکتاتوس بر جای ذهن در فلسفه‌ی کانت، زبان را قرار داد. به عبارتی می‌توان روح فلسفه‌ی ویتگنشتاین متقدم را شبه کانتی دانست. در میان پوزیتیویست‌های منطقی نیز کارناپ بیش از همه با کانت مناسبت دارد. در دهه‌ی ۱۹۵۰ با مقاله‌ی دو جزم تجربه‌گرایی کواین و نقد تمایز تالیفی و تحلیلی، فلسفه‌ی تحلیلی تیشه بر ریشه‌های کانت‌گرایی خود زد. پس از کواین البته تاثیر کانت بر پیتر استراوسون مشهود است. پس از ۱۹۶۰ نیز کانت در کسوتی دیگر با سلارز، پاتنم و مک‌داول به صحنه بازمی‌گردد.
همچنین حضور کانت در سنت پراگماتیسم آمریکایی با فراز و نشیب همراه بوده‌است و محوریت این حضور با نگاه کانت به عقل عملی به مثابه‌ی امر متقدم است. سپس دکتر اصغری به الهام‌گیری پست‌مدرنیته از کانت اشاره نمودند. از نظر ایشان با آنکه در نگاه اول کانت به عنوان نماینده‌ی اصلی جریان روشنگری و مدرنیته شناخته می‌شود و پست‌مدنیسم به عنوان نقد مدرنیته، اما باید توجه داشت که فیلسوفانی مثل دریدا، فوکو، لیوتار و دیگران عمیقا از کانت الهام گرفته‌اند. نگاه کانت به روشنگری به مثابه‌ی خروج از صغارت و خودانتقادی بر پست مدرنیسم تاثیرگذار بوده‌است. از نظر هابرماس شخصی چون فوکو کماکان با روحیه‌ای کانتی در بستر مدرنیته تنفس می‌کند و او ضمن نقد کانت، خود بر ارزش‌های کانتی ابتناء دارد. می‌توان گفت که فوکو در آثار واپسین خود به کانت باز‌می‌گردد. 
 در آخر دکتر محمد اصغری در مقام نتیجه‌گیری تعریف کانت از روشنگری را زنده و صادق دانستند. از نظر ایشان روشنگری به مثابه‌ی آرمان جهانی امر مطلوب، نوعی وظیفه‌ی همیشگی و زنده و دائمی است که بدان نائل نشده‌ایم بلکه همواره به سوی آن میل می‌کنیم.
دکتر شمس‌الملوک مصطفوی در سخنرانی خود به بررسی هنر و تفسیر پسامدرنیستی لیوتار از امر والای کانت پرداختند. ایشان با اشاره به بحث والایی در نقد دوم کانت، توضیح دادند که این مفهوم حالتی در ذهن است که به واسطه مواجهه با پدیده‌های طبیعی ایجاد می‌شود و احساس شگفتی و عظمت خاصی را در فرد به وجود می‌آورد. نکته مهم این است که امر والا قابل درک است، اما نمی‌توان آن را به‌طور مفهومی بیان کرد.
لیوتار به عنوان فیلسوف والای پسامدرن شناخته می‌شود و نخستین بار وضعیت پسامدرن را طرح کرد. او در مخالفت با کلان روایت‌هایی مانند علم جدید و فلسفه‌های هگلی و مارکسی، از بازی‌های زبانی و خرده روایت‌ها دفاع می‌کند. لیوتار به هنر آوانگارد می‌پردازد که قواعد جهان و هنر را می‌شکند و به ایجاد پرسش و رخداد می‌پردازد. به عنوان مثال، چشمه دوشان به عنوان یک رخداد، درک ما از هنر را به چالش می‌کشد.
دکتر مصطفوی ادامه دادند که لیوتار خوانشی پسامدرن از امر والا ارائه می‌دهد که برای تفسیر آثار هنری آوانگارد به کار می‌رود. از نظر لیوتار، امر والا برای توضیح امور توضیح‌ناپذیر استفاده می‌شود که درک می‌شوند اما نمی‌توان آنها را ذیل مفاهیم عقلانی طرح کرد. در کانت نیز امر والا مانند نامتناهی درک می‌شود، اما غیرقابل توضیح است.
لیوتار هنر آوانگارد را برآشوبنده می‌داند و قواعد ژانر را به هم می‌زند. او آثار بارنت نیومن و دوشان را به عنوان رخدادهای والای پسامدرن تحلیل می‌کند. این آثار نه تنها توضیح‌ناپذیرند، بلکه نمی‌توان همه حقایق را در یک جسم هنری نشان داد و عرضه کرد.
در انتها، دکتر مصطفوی به نسبت این موضوع با امور اجتماعی پرداختند و بیان کردند که هنر آوانگارد می‌تواند نظم نهادینه شده در جوامع را مورد پرسش قرار دهد و به هم بریزد. این موضوع به اثبات این نکته می‌انجامد که همه امور جهان را نمی‌توان به نحو عقلانی توضیح داد.
دکتر صابر دشت آرا در سخنرانی خود به بررسی مفهوم تجربه در اندیشه والتر بنیامین و تأثیر آن بر متفکران نوکانتی پرداختند.
 ۱. تأکید بنیامین بر مفهوم تجربه
زمینه تاریخی: بنیامین حیات فکری خود را در دهه ۱۹۱۰ و در زمان بحران تجربه آغاز کرد.
فلسفه حیات: این جریان بر تجربه‌های درونی تأکید داشت و به انتقاد از ایده‌آلیسم می‌پرداخت.
نسبت دوگانه: بنیامین هم به این جریان نزدیک بود و هم به مخاطرات آن آگاه بود. او به‌خصوص به نقد جنگ و مناظر والای آن پرداخت.
 ۲. مفهوم تجربه در متفکران نوکانتی
نزاع ترندلنبرگ و فیشر: ترندلنبرگ به کانت انتقاد می‌کند که مکان و زمان ممکن است فقط سوبژکتیو نباشند. در برابر، فیشر بر نص آثار کانت تأکید می‌کند.
معرفت کانتی: معرفت به‌عنوان امری تاملی است که به نومن و نفس‌الامر ختم نمی‌شود.
هرمان کوهن: او به نقد کانت می‌پردازد و بیان می‌کند که امر پیشینی شرط صوری امکان تجربه است و معرفت کانتی زایا و مولد است.
 ۳. اهمیت تفکر کوهن برای بنیامین
ترفیع مقام تجربه: بنیامین می‌گوید تصور طبیعت عینی که سوژه باید آن را معنادار کند، نگاهی اسطوره‌ای است.
نسبت جدید با معرفت: بنیامین این نسبت جدید را در تفکر اندیشمندان بعد از کانت، مانند رومانتیک‌ها و گوته، ردگیری می‌کند.
 ۴. نقد بنیامین بر جریان نوکانتی
مسکوت ماندن ظرفیت‌ها: بنیامین معتقد است که جریان نوکانتی هنوز در نقشه نبرد کانتی مبارزه می‌کند و خصم خود را دعاوی متافیزیکی می‌داند.
خصم جدید: از نظر بنیامین، خصم جدید پوزیتیویسم است که می‌کوشد طبیعت را از بیرون مهار کند.
این سخنرانی به بررسی عمیق‌تر ارتباط بین تجربه و معرفت در فلسفه‌های نوکانتی و تأثیر بنیامین بر این مباحث پرداخت.
دکتر مسعود امید در سخنرانی خود به بررسی چگونگی مواجهه فلسفه اسلامی معاصر ایران با معرفت‌شناسی کانت پرداختند.
 پرسش آغازین
- سوال اصلی: چگونه جریان فلسفه اسلامی معاصر ایران با کانت مواجه شد؟
- نگاه تاریخی: تأکید بر بررسی ۱۵۰ سال گذشته و دستاوردهای این مواجهه.
 تقسیم‌بندی مواجهه با غرب
- سه دوره:
  1. عصر باستان
  2. عصر اسلامی
  3. دوران مدرن: این دوره دارای ویژگی‌های خاصی است، از جمله وجود سنت فلسفی قوام‌یافته در ایران.
 مواجهه با غرب در دوران مدرن
- سید جمال اسدآبادی: شروع این مواجهه.
- نظرات مختلف:
  - برخی معتقدند سنت فلسفی ایران کافی است.
  - برخی دیگر می‌گویند باید از صفر آغاز کرد.
  - گروهی نیز بر تعامل با تفکر غربی تأکید دارند.
 جریان فلسفه اسلامی جدید
- مقایسه با فلسفه کلاسیک: فلسفه اسلامی جدید با غرب مدرن گفت‌وگو داشته است، در حالی که نوع کلاسیک این تعامل را نداشته است.
- بررسی ۱۴ فرد و ۴۰ اثر: از جمله علامه طباطبایی و مرتضی مطهری.
 بررسی ویژگی‌های جریان فکری
- سه ساحت:
  1. کانت‌شناسی: جدیت در بررسی معرفت‌شناسی کانت، اما غفلت از بخش استعلایی.
  2. کانت‌سنجی: تلاش برای اثبات متافیزیک صدرایی و نقد کانت به شیوه‌ای متفاوت از نقدهای تاریخی.
  3. کانت‌پذیری: محدودیت در پذیرش معرفت‌شناسی کانت، به‌ویژه در موارد ناخودآگاه.
جمع‌بندی
تنوع در مواجهه: مواجهه معاصرین با کانت یکدست نیست و بین اندیشمندان مختلف تفاوت‌های زیادی وجود دارد.
هدف مشترک: تأکید بر اثبات متافیزیک صدرایی.
پیشنهاد گفت‌وگو: ضرورت گفت‌وگو بین جریان‌های مختلف فکری، از جمله فلسفه اسلامی، مارکسیسم، سنت‌گرایی و روشنفکری.
این سخنرانی به بررسی عمیق‌تر تعامل فلسفه اسلامی معاصر با اندیشه‌های کانت و چالش‌های موجود در این زمینه پرداخت.
دکتر مصطفی زالی در ابتدا به طرح چشم‌اندازی از مسئله پرداختند و بیان کردند که کانت در بخش سوم پاره دوم دیالکتیک عقل محض، براهین اثبات وجود خدا را به سه دسته تقسیم می‌کند: براهین وجودی، کیهان‌شناختی و نظم.
ایشان به نقد کانت بر برهان وجودی پرداختند و توضیح دادند که اعتبار دو برهان دیگر، از جمله برهان کیهان‌شناختی، وابسته به اعتبار برهان وجودی است. دکتر زالی در ادامه به بررسی انتقادات کانت به برهان کیهان‌شناختی پرداختند و توضیح دادند که چگونه این انتقادات به درک ما از وجود خدا مرتبط می‌شوند.
ایشان همچنین به بازسازی صورت‌بندی کانت از برهان کیهان‌شناختی پرداختند و توضیح دادند که کانت در توصیف برهان کیهان‌شناختی، به دنبال پیوند میان وجود ضروری و والاترین واقعیت است.
در این همایش، دکتر مصطفی زالی با سخنرانی خود تحت عنوان "آیا برهان کیهان‌شناختی بر برهان وجودی مبتنی است؟ تاملی انتقادی بر رهیافت کانت" به بررسی رابطه پیچیده بین این دو نوع برهان پرداختند. ایشان در ابتدا به طرح چشم‌اندازی از مسئله پرداختند و توضیح دادند که کانت در بخش سوم پاره دوم کتاب "دیالکتیک عقل محض"، براهین اثبات وجود خدا را به سه دسته تقسیم می‌کند: براهین وجودی، کیهان‌شناختی و نظم. دکتر زالی پس از طرح و نقد برهان وجودی، ادعا کردند که اعتبار دو برهان دیگر، به‌ویژه برهان کیهان‌شناختی، وابسته به اعتبار برهان وجودی است.
ایشان در ادامه به تحلیل عمیق‌تری از مدعای کانت پرداختند و بیان کردند که انتقال از وجود ضروری به واقعی‌ترین موجود (خدا) مستلزم فرض برهان وجودی است. دکتر زالی تأکید کردند که درک کانت از ضرورت به‌طور خاص در این زمینه اهمیت دارد و به همین دلیل، تقریری دیگر از برهان کیهان‌شناختی ممکن است.
در ادامه، دکتر زالی به نقد براهین اثبات وجود خدا توسط کانت پرداختند و توضیح دادند که همواره امر ممکن باید در پیوند با امر ضروری قرار گیرد. ایشان به این نکته اشاره کردند که عقل به دنبال مفهومی از موجودی می‌گردد که با ضرورت تناسب داشته باشد و در این میان، مفهوم والاترین واقعیت به‌عنوان موجود ضروری مطرح می‌شود.
سخنرانی دکتر زالی به بازسازی صورت‌بندی کانت از برهان کیهان‌شناختی اختصاص داشت. ایشان توضیح دادند که این برهان به دنبال پیوند میان وجود ضروری و والاترین واقعیت است و در این فرآیند، دکتر زالی به تحلیل دو گام کلیدی در استدلال کانت پرداختند: گام اول، انتقال از موجود ممکن به موجود ضروری و گام دوم، انتقال از موجود ضروری به والاترین موجود به‌عنوان خدا.
در طول سخنرانی، دکتر زالی به انتقادات کانت بر برهان کیهان‌شناختی نیز اشاره کردند و دو نوع انتقاد کلی را مطرح کردند: اول، برهان کیهان‌شناختی صحت برهان وجودی را فرض می‌گیرد و دوم، اعتبار این دو برهان به‌طور همزمان وابسته به یکدیگر است. ایشان همچنین به چالش‌های تفسیر این انتقادات پرداختند و نشان دادند که چگونه می‌توان به بازخوانی انتقادی این دریافت‌ها پرداخت.
سخنرانی دکتر زالی به‌عنوان یک تحلیل فلسفی عمیق، سؤالات مهمی را در زمینه وجود و ضرورت مطرح کرد و به تداوم مباحث فلسفی در این حوزه کمک شایانی نمود. این همایش نه‌تنها به تداوم و گسترش مباحث فلسفی کمک کرد، بلکه به ایجاد یک شبکه علمی و بین‌المللی در میان پژوهشگران این حوزه نیز انجامید. با توجه به غنای مباحث مطرح‌شده، این همایش به‌عنوان یک نقطه عطف در بررسی اندیشه‌های کانت و تأثیر آن بر تفکر معاصر محسوب می‌شود.
دکتر مهدی اخوان در این سخنرانی به بررسی موضع کانت در برابر اسپینوزا و چالش‌های مرتبط با خداناباوری اخلاقی پرداختند.
موضوع اصلی: نقد قوه‌ی حکم کانت و دغدغه‌های او درباره خدا، دین و خداناباور اخلاقی.
نقد دوم کانت: باور به خدا به‌عنوان پیش‌فرض فرد اخلاقی.
پرسش‌های کلیدی
وضع خداناباور اخلاقی: چگونه چنین فردی می‌تواند به داوری اخلاقی بنشیند؟
پارادوکس کانت: کانت خداناباور اخلاقی را دچار نوعی پارادوکس می‌داند.
نزاع دین/خدا و اخلاق
حل این نزاع: آیا بدون خدا هر امری مجاز خواهد بود؟
ورود خدا به فلسفه: آیا کانت خدا را به‌طور غیرمستقیم به فلسفه خود وارد نمی‌کند؟
 گونه‌شناسی از باورها
خداباوری، خداناباوری و ندانم‌گرایی: بررسی برداشت کانت از اسپینوزا و احتمال وجود انتساب تاریخی اشتباه.
توجیه خداوند توسط کانت
براهین اثبات خداوند: تقسیم به وجودشناختی، غایت‌شناختی و کیهان‌شناختی، که کانت هر سه را نقد می‌کند.
آنتینومی کانت: الزامی برای فضیلت و مطالبه‌ای برای سعادت، که نیاز به جهانی ابدی و موجودی بی‌نهایت دارد.
 نقل‌قول‌های کانت درباره اسپینوزا
وضع نامساعد اسپینوزا: او نمی‌تواند هیچ امتیازی در این دنیا یا آخرت توقع داشته باشد.
التزام به قانون اخلاق: اسپینوزا ممکن است بی‌چشمداشت به خیر، به قانون اخلاق ملتزم باشد.
خداناباور اخلاقی: ممکن است صادق و مهربان باشد، اما به‌طور کلی با خدعه، خشونت و رشک همراه است.
وجود صانعی اخلاقی: پرهیزکار باید وجود خدا را تصدیق کند تا به ندای تعین اخلاقی درونی‌اش پایبند بماند.
این سخنرانی به بررسی عمیق‌تر چالش‌های فلسفی کانت در مواجهه با خداناباوران اخلاقی و تأثیرات آن بر فهم اخلاق و دین پرداخت.
دکتر حسن‌زاده به تأثیر دیوید هیوم بر کانت اشاره می‌کنند و می‌گویند که کانت در مقدمه‌ی تمهیدات اذعان کرده که هیوم او را از خواب جزمی بیدار کرده است. ایشان همچنین به غفلت از تأثیر امانوئل سوئدنبورگ در کانت‌پژوهی اشاره می‌کنند و می‌گویند که سوئدنبورگ موجب بیداری کانت از کابوس روح بینی شده است.
دکتر حسن‌زاده درباره‌ی زندگی سوئدنبورگ توضیح می‌دهند که او در دانشگاه اوپسالا تحصیل کرد و اختراعات متعددی داشت. پس از دگرگونی عظیمی در سال ۱۷۴۴، او به تفسیر رموز کتب مقدس پرداخت و کتابی به نام «آرکانا کوئلستیا» نوشت.
سوئدنبورگ ادعا می‌کند که ارتباط با فرشتگان و دیدن بهشت و جهنم را تجربه کرده است. کانت به سوئدنبورگ توجه ویژه‌ای دارد و در نامه‌نگاری با شارلوته بلوخ به شایعات مربوط به او پاسخ می‌دهد. کانت در کتاب «تعبیر رویاهای یک روح‌بین» به آرای سوئدنبورگ پرداخته و دو جهان جسمانی و روحانی را مطرح می‌کند.
کانت سوئدنبورگ را «اوهام وحشی زاده‌ی تخیل» می‌نامد و او را متعصبی شورمند می‌داند که دچار فریب حواس شده است. در انسان‌شناسی، کانت سوئدنبورگ را متعصبی می‌بیند که نمودهای واقعی جهان را نمادی از یک جهان معقول پنهان می‌داند.
در نتیجه، کانت از سوئدنبورگ تأثیر می‌پذیرد، اما این تأثیر خصلتی سلبی دارد و سوئدنبورگ نماینده تعصب شورمندانه‌ای است که می‌تواند متافیزیک را به ورطه نابودی بکشاند. کانت در نهایت تأکید می‌کند که متافیزیک بدون تجربه به بیراهه می‌رود و سوئدنبورگ نمی‌تواند سرمشق کانت باشد.
کنفرانس "کانت و جهان معاصر" به بررسی عمیق و متنوعی از اندیشه‌های کانت و تأثیر آن بر فلسفه‌های معاصر پرداخت. سخنرانان با ارائه‌ی دیدگاه‌های متفاوت، به تحلیل موضوعات پیچیده‌ای همچون اخلاق، هنر، تجربه و مواجهه‌های فلسفی پرداختند که نشان‌دهنده‌ی غنای تفکر فلسفی در عصر حاضر است.
این کنفرانس به‌عنوان یک رویداد مهم در عرصه‌ی فلسفه، به تداوم گفت‌وگو و تبادل نظر در این حوزه کمک شایانی خواهد کرد و امید است که در آینده نیز شاهد برگزاری چنین رویدادهایی باشیم که به ارتقاء سطح دانش و فهم فلسفی در جامعه کمک کند.
به‌طور کلی، کنفرانس "کانت و جهان معاصر" نه تنها به بررسی اندیشه‌های کانت پرداخت، بلکه به تحلیل و نقد آن‌ها در بستر معاصر نیز توجه ویژه‌ای داشت. این رویداد به‌عنوان یک پل ارتباطی میان فلسفه‌های مختلف و سنت‌های فکری، به ایجاد فضایی برای گفت‌وگو و تبادل نظر در میان اندیشمندان و پژوهشگران کمک کرد.
۱ بهمن ۱۴۰۳
همایش بین‌المللی کانت و جهان معاصر
Loading
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.